تسلیت
شاعر عالیقدر استان خوزستان و جهان عرب ملافاضل سکرانی دار فانی را وداع گفت.
مصیبت وارده را به خانواده ی محترم وهمشهریان عزیز و کلیه دوستداران این فقید تسلیت عرض می نمایم.
شاعر عالیقدر استان خوزستان و جهان عرب ملافاضل سکرانی دار فانی را وداع گفت.
مصیبت وارده را به خانواده ی محترم وهمشهریان عزیز و کلیه دوستداران این فقید تسلیت عرض می نمایم.
اما نفوذ تشيع در ري به دوران حاكميت ابوالحسن احمد بن حسن مادراني
مي رسد كه آغاز گسترش تشيع در ري مي باشد. وي با تسلط بر ري به سال 275 هجري، تشيع
را آشكار ساخته، شيعيان را مورد اكرام قرار داده و به خود نزديك مي كرد.
به هر حال نفوذ تشيع به مفهوم عام آن در مناطق ايران تا آن اندازه بود كه يكي از
نخستين دولت هاي علوي در طبرستان به رهبري حسن بن زيد داعي كبير پا گرفت كه البته
حكومتي با مذهب زيدي بود و تا نيمه نخست قرن چهارم ادامه داشت.
حكومت شيعي ديگري كه به مراتب بيشتر از علويان طبرستان آميخته به عناصر ايراني بود
و نزديك به 130 سال بر بخش هاي وسيعي از ايران و عراق سيطره داشت، دولت آل بويه
بود كه دوره ي حكومت آنان از درخشان ترين ادوار فرهنگ و تمدن اسلامي به شمار آمده
و در رسوخ آيين ها و رسوم شيعي در مردم ايران تأثير قاطع داشته است.
مقارن حكومت آل بويه، سلسله هاي شيعي ديگري در مناطق ايران پاي گرفت، مانند آل
حسنويه كه بر بخش هايي از كردستان، لرستان و خوزستان كنوني طي حدود نيم قرن از سده
هاي چهارم و پنجم حكمراني كردند. در مناطقي از ايران، اگر چه شيعيان هميشه حكمراني
نداشتند اما عامه مردم به طور كل بر داشتن اين مذهب شناخته مي شدند. از جمله اين
نواحي ري، قم، كاشان، سبزوار و... بوده است. در اين زمينه نقش بعضي از خاندان هاي
بزرگ ساكن اين نواحي را در پيدايش و گسترش مذهب تشعي نبايد ناديده گرفت. مانند
اشعريان در قم كه غالبا از اصحاب ائمه شيعه بودند.
پس از سقوط خلاف بني عباس و تصرف بغداد به دست مغولان در سال 656 هجري گرايش به
تشكيل حكومت هاي شيعي به ويژه اثنا عشري رو به گسترش نهاد. حتي يكي از ايلخانان
ايران سلطان محمد اولجايتو به آيين تشيع گرويد.
جنبش سربداران خراسان كه ظاهرا از قيامي با گرايش هاي صوفيانه ضد مغولي به حكومتي
محلي در ناحيه ي سبزوار و اطراف آن تبديل شد. شايد نخستين طليعه ي بارز تشكيل يك
حكومت شيعه اثني عشري در اين عهد باشد. دوره سربداران (788 - 737 هجري) از 50 سال
درنگذشت و گويا همين مدت نيز با درگيري و نزاع هاي گوناگون سپري شد. اما آميزش
تعاليم صوفيانه و تشيع اثني عشري مقدمه حركتي شد كه خاندان صفوي حدود يك سده بعد
آغاز كردند. به ويژه كه بنابر پاره اي از روايات، آنها در انديشه ي ارتباط با
علماي شيعه جبل عامل از جمله محمد بن مكي شهيد اول راي مهاجرت به خراسان و تبليغ اين مذهب بوده اند.
در قرن نهم هجري احساس نيرومندي براي ايجاد يك حكومت مركزي در سرزمين ايران با
رسميت بخشيدن به مذهب تشيع امامي وجود داشته است. تحقق چنين آرماني به خاندان صفوي
رسيد كه از همه ي جهات براي خود تشكيلات عظيمي با زمينه هاي نيرومند صوفيانه حتي
در خارج از مرزهاي متعارف ايران آن عهد فراهم آورده بودند. دليل قانع كننده اي
مبني بر تمامي شيخ صفي الدين اردبيلي نياي صوفيان به اقدامات سياسي وجود ندارد.
اگر چه او به عنوان يك شيخ صوفي مورد احترام و تقديس پيروان پر شمار خود و نيز
برخي بزرگان و امراي عهد واقع شد. اما زماني كه مرشدي «طريقت» به اسماعيل فرزند
خواجه علي از احفاد شيخ صفي الدين رسيد كه كودكي بيش نبود و از بيم امراي آق
قويونلو كه به مقاصد خاندان صفوي پي برده بودند به گيلان گريخت. سپس در سال 905
هجري در حالي كه هنوز بسيار جوان بود به همراهي و شايد مشورت شماري اندك از خاصان
خود به اردبيل بازگشت و سرانجام توانست در سال 907 هجري در تبريز تاج گذاري كند. وي
در همين هنگام تشيع اثنا عشري را به عنوان مذهب رسمي اعلام نمود.
دولت صفويه پس از 900 سال كه از انحلال دولت ساسانيان مي گذشت، حكومت ايران اسلامي
را به مرتبه ي دولت ملي ارتقاء داد و نخستين حكومت بزرگ و يكپارچه در ايران پس از
اسلام را كه از لحاظ وسعت و اعتبار كم از ساسانيان نبود، ايجاد كرد و به تعبيري
ديگر ايران را از انقراض نوميدانه اي كه به سوي آن مي رفت - در واقع از تهديد دو
جانبه ي ازبكان و عثماني ها - نجات داد. اين سلسله با تمسك به تشيع و رسمي كردن
اين مذهب خود را به عنوان دولتي شيعي براي مقابله با دولت هاي سني مجاور كه طالب و
مدعي تجزيه و تقسيم ايران ميان خويش بودند، آماده كرد.
نكته ي ديگري كه درباره ي تشيع و انديشه هاي ايراني گفته شده اين است كه مسأله ي
تشيع با انديشه شعوبيان پيوند داده شده است. پيش از اين به علاقه ي وطن پرستان
ايراني براي مطرح كردن اين نكته كه تشيع مذهب ايرانيان در برابر اعراب است، اشاره
كرديم. روشن است كه كساني كه از قديم و جديد به برتري عرب بر عجم باور داشته اند،
بر ضد گروهي از عجمان كه نخواسته اند اين برتري را بپذيرند و گاه در اين باره به
افراط هم گراييده اند، تشيع را مذهب شعوبيان دانسته اند. آنها گفته اند كه
ايرانيان در پرده ي تشيع با اسلام (در واقع با سروري عرب) به جنگ برخاسته اند. اين
اقدام بيشتر از زماني شايع شده است كه اسماعيليان در ايران در برابر دولت سلجوقي و
خلافت عباسي مقاومت كرده و كساني چون خواجه نظام الملك ايراني شافعي مذهب متعصب در
سياست نامه كوشيدند تا حركت آنها را با برخي از جنبش هاي شبه مجوس ايراني در قرن
دوم و سوم مرتبط نشان دهند.
پيوند دادن مجوسي گري با باطنيان، بحث زندقه و سپس شعوبيه را مطرح كرده و به گونه
اي خاص به بحث از شعوبيه و ارتباط آن با تشيع منتهي شد. در اين ديدگاه عمدتا به
عقايد غلات شيعه پرداخته شده است.
بايد گفت در ميان شيعه كه مذهبي با پيروان عرب و عجم بود، هم شعوبي وجود داشته و
هم ضد شعوبي. شاهد آن كه برخي از آثار ضد شعوبي از نويسندگان شيعي است، همان طور
كه برخي از شيعيان، شعوبي و به نوعي عرب بوده اند. كتاب مثالب القبائل از احمد بن
ابراهيم بن معلي از جمله ي اين آثار است. وي از طايفه ي بني تميم است كه به فارس
كوچيده است و آثاري در تاريخ دارد و در شمار آن دسته از رجال شيعي است كه مورخ و
راوي اخبار روات عامه مي باشد.
دعبل بن علي خزاعي شاعر مشهور شيعي كتابي با عنوان الواحده في مثالب العرب و
ماقبها مشتمل بر مثالب و مناقب عرب نوشته است.
ابومحمد سهل بن زاذويه قمي كتابي با عنوان فضل الموالي دارد. اين كتاب در مورد
فضايل موالي است و... در كنار اين آثار، آثاري از نويسندگان شيعي در دست است كه به
نوعي دفاع از عرب در برابر عجم است. كتاب فضائل العرب از احمد بن محمد بن عيسي
اشعري از عالمان برجسته ي شيعي و رئيس شيعيان قم، كتاب فضل العرب از سعد بن
عبدالله بن ابي خلف اشعري از نويسندگان برجسته شيعي و... اين نكته را هم بايد
افزود كه سيد رضي از برجستگان شيعه، به صراحت گرايش ضد شعوبي دارد و اين خود شاهدي
بر مطلب ذكر شده است. مهيار ديلمي شاعر شيعي كه تحت تأثير سيد رضي به دين اسلام در
آمد و مذهب تشيع امامي را برگزيد، گرايشات شعوبي داشته است.
پس به طور طبيعي ممكن بود كه كساني از شيعيان ايراني به ايراني بودن خود افتخار
كنند. در برابر عربها كه اسلام را مساوي با عربيت مي دانستند، اين افراد را به
شعوبي گري متهم كرده و هم زمان به تشيع نيز مي تاختند.
قالَ عليه السلام : إ ذا
بَلَغَكَ عَنْ اءخيكَ شَيْى ءٌ فَقالَ لَمْ اءقُلْهُ فَاقْبَلْ مِنْهُ، فَإ نَّ ذلِكَ تَوْبَةٌ
لَهُ. وَ قالَ عليه السلام : إ ذا بَلَغَكَ عَنْ اءخيكَ شَيْى ءٌ وَ شَهِدَ
اءرْبَعُونَ اءنَّهُمْ سَمِعُوهُ مِنْهُ فَقالَ: لَمْ اءقُلْهُ، فَاقْبَلْ مِنْهُ.
ترجمه :
فرمود: چنانچه شنيدى كه برادرت يا دوستت چيزى بر عليه تو گفته است و
او تكذيب كرد قبول كن . همچنين فرمود: اگر چيزى را از برادرت بر عليه
خودت شنيدى و نيز چهل نفر شهادت دادند، ولى او تكذيب كرد و گفت : من نگفته ام ، حرف او
را بپذير.
قالَ عليه السلام :
لايَكْمُلُ إ يمانُ الْعَبْدِ حَتّى تَكُونَ فيهِ أ رْبَعُ خِصالٍ: يَحْسُنُ خُلْقُهُ،
وَسَيْتَخِفُّ نَفْسَهُ، وَيُمْسِكُ الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِهِ، وَيُخْرِجَ الْفَضْلَ مِنْ
مالِهِ.
ترجمه :
فرمود: ايمان انسان كامل نمى گردد مگر آن كه چهار خصلت در او باشد: اخلاقش نيكو باشد، نفس خود را سبك
شمارد، كنترل سخن داشته باشد، اضافى ثروتش حق الله ، حق الناس را بپردازد.
تمامي ساداتي كه در قيام هاي ضد عباسي شركت داشته اند، شيعه زيدي
بوده اند. دليلش اين بود كه آنها به تقيه اعتقادي نداشته و قيام به سيف از ويژگي
هاي امام زيدي شمرده مي شده است. به هر روي سادات زيدي و امامي، همگي در ايران
فضايي شيعي ايجاد كرده اند.
دليل ورود آنها به ايران را در چند نكته مي توان بيان كرد: نخست بايد به
امنيتي كه در مناطق ايران بوده اشاره كرد، زيرا ايران به طور نسبي دور از دسترس
حكومت هايي بود كه مركز آنها در شام و يا عراق قرار داشت. فشارهاي امويان و به
دنبال آن عباسيان سبب شد تا آنها به اين مناطق مهاجرت كنند. سخت گيري هاي زمان
منصور و پس از آن، هيچ راهي جز مهاجرت براي سادات باقي نگذاشت.
دليل ديگر مهاجرت امكانات رفاهي كه در اين شهرها وجود داشته است، توجه بسياري از
قبائل عرب را به خود جلب كرد و مهم ترين دليل اين بود كه آنان خود را در ميان مردم
اين سامان محبوب مي ديدند. مردم نيز به دليل اين كه آنان فرزندان رسول الله بودند،
بدانها احترام مي گذاشتند. اين مهاجرت ها بيشتر از قرن دوم به بعد بوده است. بعد
از اين كه يحيي بن زيد به ايران آمد. راه اين مهاجرت گشوده شد. قيام عبدالله بن
معاويه هم كه در ابتدا به پيروزي هايي در ايران دست يافت، زمينه ي ديگري براي
مهاجرت بود. به دنبال آن كساني كه از ترس منصور باسي و به جرم حمايت از نفس زكيه و
برادرش ابراهيم تحت تعقيب بودند، به سرعت روي بدين منطقه آوردند. پس از آن، اين
مهاجرت ها رو به گسترش نهاد. علاوه بر فرار از ترس دستگيري و كشته شدن، از دلايل
آمدن آنها جذب نيرو براي قيام بوده است. مردم ايران كه يك بار به هنگام روي كار
آمدن عباسيان علاقه ي خود را جهت تغيير حاكميت نشان داده و امتحان خوبي در اين
باره داده بودند، مي توانستند بار ديگر چنين كنند. همين تصور بود كه علويان را به
سوي اين مناطق مي كشاند. آن زمان آگاهي عمومي مردم ايران نسبت به علويان و حتي
فعاليت خود علويان نيز در تحريك مردم، اندك بود. در برابر عباسيان، تنها پس از 30
سال فعاليت به نتيجه رسيدند. طبعا علويان با تحرك اندك خود نمي توانستند به چنين نتيجه
اي برسند.
يحيي بن عبدالله بن الحسن بن حسن (ع) از جمله كساني بود كه در قيام حسين بن علي
(شهيد فخ) شركت كرد. او پس از شكست اين قيام به سوي مشرق گريخت و همراه با عده اي
از كوفيان به مناطق شمالي ايران (ديلم) رفت.
به نظر مي رسد حركت يحيي اولين قيام شيعي در ديلم و سرآغاز مهاجرت سادات در اين
ديار كه بعدها بيش از هفت صد سال بر آن حكمراني كردند، بوده است. قيام يحيي نشان
مي دهد كه منطقه ديلم از نظر جغرافيايي و سياسي مي توانسته براي يك نهضت شيعي،
آمادگي داشته باشد. كمتر از هشتاد سال پس از يحيي اين تجربه با موفقيت انجام گرفت.
بيست و پنج سال پس از قيام يحيي، زماني كه امام رضا (ع) به ايران آمدند، گروههاي
فراواني از سادات راهي ايران شدند. تسامح مأمون در برابر علويان در برابر سخت گيري
پدر و اجدادش نسبت به سادات در
رشد و سربلندي علويان، تأثير به سزايي داشت. مأمون به علت اعتقادي كه به برتري
امام علي (ع) بر ساير خلفا از خود نشان مي داد، نسبت به علويان احترام مي گذاشت.
با اين حال در اواخر سياست او نيز نسبت به علويان كه به هر روي حكومت عباسيان را
تهديد مي كردند، عوض شده بود.
سادات چون خبر غدر مأمون را كه با حضرت رضا (ع) كرد شنيدند به كوهستان ديلمان و
طبرستان پناه بردند. بعضي در همان جا شهيد شدند و مزارشان باقي است و بعضي وطن
ساخته و در آنجا اقامت كردند. با پيدايش قيام هاي شيعي در مازندران و گيلان اين
مهاجرت ها رو به گسترش نهاد.
در ميان امامان شيعه، تنها امامي كه در كشور اسلامي ايران دفن شده است، امام رضا
(ع) مي باشد. امامي كه از بدو ورودش به اين سرزمين سبب خير و بركت و وجود پر جودش
منشأ خيرات و مبرات شد.
وجود قبر امام (ع) در اين محدوده، موجب گسترش تشيع بوده است. وجود قبر آن امام
همام از سوي شيعيان و اهل سنت مورد عنايت بوده و اين علاقه به اهل بيت (ع) را در
ميان مردم وسعت بخشيده است. اعتقاد به رفع مشكلات و برآورده شدن حاجات، بيشتر مردم
را به اين سوي كشانده است و اين امر به طور طبيعي زمينه هاي گسترش تشيع را در
ايران فراهم كرده است. در زمان امام رضا (ع) تماس شيعيان با امام (ع) و نگارش نامه
هايي به آن حضرت و طرح سؤال و گرفتن پاسخ يكي از شواهد اين امر است. مجموعه نامه
هاي امام (ع) به افراد مختلف در توضيح مباني شيعه به راحتي، گستردگي آن را نشان مي
دهد. وجود امام (ع) در خراسان خود سبب شد تا شخصيت امام (ع) براي مردم شناخته شود.
لذا هواداران شيعه هر روز بيشتر و بيشتر مي شدند. حيثيت علمي امام (ع) نيز مهم
ترين عامل در توسعه ي مذهب شيعه به حساب مي آمد.
در زمينه ي گسترش تشيع در ايران، يكي از نكات غير قابل انكار آمدن امام رضا
(ع) به ايران است. توجه به حفظ آثار بر جاي مانده از مسير امام (ع) در شهرها و
مناطقي كه به نحوي محل استقرار امام بوده، نشان از علاقه ي ويژه شيعي در ميان مردم
است. به عنوان مثال «مسجد امام رضا (ع) در اهواز» يكي از قديمي ترين نقاطي است كه
در ايران به نام امام رضا (ع) وجود دارد. در شهر ارجان كه در قديم شهر آبادي بوده
و اكنون در يك فرسخي آن بهبهان با قدمت سيصد ساله وجود دارد، محلي با نام قدمگاه
يا مسجد امام رضا (ع) است كه گفته شده حضرت در حركت خود به خراسان در آنجا نماز
خوانده اند.
مسجد قدمگاه امام رضا (ع) در ابرقوه، مشهور به مسجد بيرون هم از اماكني است كه
شناخته شده و آثاري از آن بر جاي مانده است.
در شهر يزد هم چندين قدمگاه وجود دارد. از جمله ي آنها قدمگاه خرانق (مشهدك) است.
به يقين در آن حوالي شيعيان زندگاني مي كرده اند كه اين بقعه را سر پا نگاه داشته
اند.
وجود قدمگاهها در مسير حركت امام رضا (ع) به خراسان نشان از حضور تشيع در اين ديار
دارد.
ورود امام رضا (ع) به نيشابور در منابع فراواني آمده است. حمام رضا، قدمگاه منسوب
به او، جايي به نام پسنده كه محل اقامت آن حضرت بود، نشان از حضور شيعيان در آنجا
دارد كه اين اماكن را به نام امام (ع) ثبت كرده اند.
قم
شهر قم را بايد نخستين شهر شيعي در حوزه اي دانست كه به نام ايران شناخته مي شود
زيرا پيشينه ي تشيع آن به ربع آخر قرن اول هجري باز مي گردد.
مهم ترين خاندان مقيم قم، طايفه ي اشعريان است كه بنا به نقل تاريخ قم شمار آنها
به شش هزار تن مي رسيده است. اين قبيله كه در اصل يمني بودند پس از مهاجرت شماري
از قبايل يمن به عراق به اين ناحيه آمده و شماري از آنها در كوفه ساكن شدند. اعراب
اشعري طايفه اي از قبيله ي «بني ذخران بن وائل بن جماهيربن اشعر» از اهل يمن بودند
كه عده اي از آنها اسلام آوردند و در مكه به حضرت رسول (ص) ملحق شدند. اينان در
زمان فتح ايران حضوري فعال در سپاه اسلام داشتند و بعد از فتوحات، در كوفه مستقر
شدند. تا اين كه احوص بن عبدالله و تعدادي از بزرگان اشعري از ترس عقوبت حجاج به
شهر قم مهاجرت كردند.
مهاجرت آنها از كوفه به قم در سال 94 هجري از مهم ترين رويدادهاي تاريخي شيعه
است. خاندان اشعري خانداني بس عظيم و بزرگ بوده و خوشبختانه نام چهره هاي
زيادي از آنها در مصادر مختلف باقي مانده است. در مورد پيشينه تشيع آنها بايد به
شركت مالك بن عامر اشعري در جنگ صفين، همراهي سائب بن مالك اشعري با مختار ثقفي،
اعتقاد اين خاندان را به تشيع به خوبي نشان مي دهد. آنها در شورش عبدالرحمن بن
اشعث نيز روحيه ي ضد اموي خود را به خوبي نشان دادند. مناسبات اشعري ها با امامان
به مرور گسترش يافت. همراه اشعريان، بسياري از مواليان آنان نيز به تشيع گرويده و
احيانا با هم آمدند.
در ميان نخستين ساكنان عرب قم (اشعري ها) شمار زيادي به عنوان صحابي ائمه در كتب
رجالي شيعه شناسانده شده اند. بعد از اشعري ها، طالبي ها به خاطر فشار خلفاي عباسي
به شهرهاي مختلف من جمله شهر قم آمدند. امام صادق (ع) از قم به عنوان «مأواي
فاطميان» ياد نموده است.
اشعريان در ترويج مذهب شيعه ي امامان در ناحيه ي قم كوشش فراواني ورزيدند و
گروهي از رجال و فقهاي شيعه از ميان آنان برخاستند. شماري از آنان با ائمه عليهم
السلام در تماس بودند و بي واسطه از آنها حديث نقل مي كردند.
اشعريان توانستند قم را از ناحيه اي كوچك به شهري مستقل تبديل نموده آن را از
اصفهان جدا كرده و
در آباداني آن جديت كنند. اقدامات عمراني و كشاورزي آنان در جهت بهبود و وضعيت
اقتصادي شهر قم نيز مؤثر بوده است.
هم چنين آنها قم را از شهري غير شيعي كه بيشتر ساكنان آن را زرتشتيان تشكيل مي
دادند به شهري اسلامي كه اكثريت آن مسلمان شيعه بودند، تبديل كردند. ورود آنان به
قم باعث نفوذ گسترش اسلام و عقايد شيعي شده است. آنها در اين فاصله ي زماني
توانستند قم را به يكي از مراكز علمي بسيار مهم شيعه تبديل نمايند و هم چنين به
صورت يكي از پايگاههاي تشيع در آورند. از ميان آنان عالمان و فقيهان و محدثان و
متكلمان بزرگي برخاستند و به لحاظ اعتقادي و كلامي از منزلت خاصي در سير تفكر شيعي
امامي برخوردار بودند. تخصص فراواني در روايت حديث داشتند. به همين جهت در فهرست صدها
كتابي كه امروزه تنها نامي از آنها در كتاب هاي رجالي باقي مانده است، درصد بالايي
از كتاب هاي حديث و فقه تأليف اشعريان است.
اشعريان در حدود 280 سال در قم بودند و سالهاي طولاني با عزت و اقتدار زيستند. اما
پس از گذشت مدت زماني در اثر عواملي مختلف از جمله رقابت ميان آل احوص و آل سعد
ميانشان اختلاف افتاد و بر ضد هم برخاستند و در نتيجه سست شده و سرانجام قدرت و
شوكت خود را در قم از دست دادند.
ورود حضرت معصومه (س) و وفات ايشان در شهر قم بر اهميت اين شهر افزود. تشيع امامي
قم از چنان شهرتي برخوردار بود كه در تمامي آثار جغرافي دانان قرن چهارم به بعد به
آن اشاره شده است. تشيع يكپارچه ي مردمان قم در تمامي ممالك امري شناخته شده بود و
دليل عمده اش اين كه هيچ شهري در آن زمان وجود نداشت كه اين چنين به طور كامل بر
تشيع امامي باشد.
قم مركز ثقل حفظ حديث اهل بيت گرديد و پيوند آنان با اهل بيت سبب شد تا
علوم اهل بيت (ع) در اين شهر بسيار گسترده و زياد شود و شماري از راويان اخبار كه
در قم مي زيستند به طور مستقيم احاديث امامان را اخذ كرده و نشر دادند و اين شهر
محفل محدثين شيعه گرديد. بسياري از علماي مشهور شيعه قمي بودند و يا در آن نشو و
نماي علمي يافتند. به جز اشعري ها و سادات، شماري از علاقه مندان به مذهب تشيع نيز
از شهرهاي مختلف به قم مهاجرت كردند.
تشيع از قم به ساير شهرهاي اطراف سرايت كرده است. آوه، كاشان، روستاهاي اطراف قم
به سرعت به مذهب تشيع گرويدند.
منطقه جبل
در منطقه جبل كه محدوده اي از قصر شيرين و همدان گفته تا اصفهان و از آنجا تا ري
را شامل مي شد،
شيعيان فراوان بودند. اسامي شيعياني كه در ناحيه جبل مي زيستند و به حضور امام (ع)
رسيده و سؤالات خود را بيان مي كردند، در تاريخ ذكر شده است. در همدان نيز شيعياني
بودند كه از طريق ابراهيم بن محمد همداني با امام خود مرتبط بودند.
قزوين
اگر چه به عنوان دار السنه شناخته شده، ولي شيعيان فراواني از روزگار امامان (ع)
داشته است. با اين وجود تا عصر صفوي مركز تسنن بوده است.
فارس
از فارس نيز در اخبار امامان عليهم السلام فراوان ياد شده است.
ري
با فتح ري به دست مسلمانان، حاكمان شهرهاي ايران از طرف دولت مستقر در مدينه و
بعدا عراق و شام تعيين مي شدند. در دوره ي نود ساله ي حكومت بني اميه، حاكمان
گرايشات اموي داشته و مي كوشيدند تا مردم را براساس باورهاي مذهبي خود تربيت كنند.
گزارشاتي از ناصبي گري در ري دلالت بر تمايلات اموي آنان دارد. اگر چه مردم ري
علائق غير شيعي داشتند، اما در همان زمان امويان نيز كساني از دوستداران اهل بيت
در آن شهر مي زيستند. بعد از سقوط امويان، كساني از ميان محدثان اهل سنت رواياتي
در مدح اهل بيت (ع) نقل كردند و اين باعث شد كه مردم با تشيع آشنا شوند و ارتباط
برخي از مردم و ساكنان ري با امامان شيعه (ع) باعث شد كه تشيع اصيل در ري پديد
آيد. نخستين روايتي كه از اين گونه تماس ها سخن مي گويد ارتباط ميان يكي از شيعيان
ري با امام موسي كاظم (ع) مي باشد. در ميان اصحاب امام كاظم (ع) تني چند وجود
دارند كه ملقب به رازي هستند كه آنان يا اهل ري بودند و يا چندي را در ري گذرانيده
اند. آمدن حضرت عبدالعظيم حسني به ري، نشانه ي وجود تشيع در اين شهر بوده است و
زمينه اي براي رشد دعوت شيعي شده است. بعد از رحلت آن بزرگوار مزارش براي شيعيان،
مركزيتي يافته و در جذب شيعيان آن نواحي به سوي ري مؤثر بوده است.
يكي از مهم ترين دلايل ارتباط امامان با شيعيان ري و نيز كثرت شيعيان، وجود يكي از
وكلاي حضرت صاحب الامر (عج) در ري است. ابوالحسين محمد بن جعفر اسدي (م 312 هجري)
از سوي يكي از نواب اربعه مسئوليت چنين كاري را بر عهده داشته است. وكالت، عدالت و
وثاقت وي مورد تأكيد قرار گرفته است.
در خبرها آمده است که ماجد النصراوی استاندار شهربصره عراق به علت فعالیت و تلاش شبانه روزی در حین انجام وظیفه در شهر بغداد دچار عارضه قلبی شدو روانه بیمارستان شد. کاش مسئولین شهری ـ استانی وکشوری ما هم به علت تلاش و کوشش به سمت مردم غش کنند.
ظاهرا يكي از دلايلي كه يحيي بن زيد، خراسان را جهت قيام ضد اموي
برگزيد، جلب هواداران كوفي خود بود كه حجاج و ديگر امراي اموي عراق آنها را به
خراسان تبعيد كرده بودند. شواهدي در دست است كه عده اي از شيعيان پس از سركوب قيام
زيد بن علي به ارانيان پناه آوردند. از جمله «صاحب الزنج» رهبر قيام زنگيان مدعي
بود كه جد او از جمله كساني بود كه به ياري زيد قيام كردند و چون زيد به قتل رسيد
جد او گريخت و به شهر ري پناه برد.
سلاح اساسي هاشميان در برخورد با امويان مظلوميت علويان بود. اين مظلوميت با
داستان كربلا آغاز و به وسيله ي شهادت زيد بن علي در سال 122 هجري و نيز يحيي بن
زيد پس از گذشت چهار سال از شهادت پدر ادامه يافت. مردم با شنيدن فضايل اهل بيت
(ع) به خاندان علي (ع) احترام فراوان گذاشته و آنها را فرزندان رسول الله مي
خواندند. در اين شرايط عباسيان در كنار علويان بودند. علاوه بر مظلوميت، ارتباط و
پيوند بين مكتب و اهل بيت كه در احاديث به طور مكرر وجود داشت مي توانست زمينه ي
جذب تأثيرات اين مظلوميت ها را در قلوب مردم ايران فراهم كند. اين زمينه سبب شد تا
گروهي از ايرانيان به نفع علويان فعاليت كنند.
يعقوبي مي نويسد: «هنگامي كه زيد به شهادت رسيد در ميان شيعيان خراسان حركتي پديد
آمد. آنها مسايل خويش را آشكار كردند و لذا كسان زيادي به نزد آنها آمده و به آنها
متمايل شدند. آنها نيز جرائم اموي ها را در حق آل الرسول (ص) براي مردم بيان مي
كردند. در آن ميان شهري نبود مگر آن كه اين خبر فضاي آن را آكنده كرده بود.
حضور شماري از موالي در ميان اصحاب ائمه شيعه (ع) به ويژه در عصر اموي بسيار
چشمگير است. در غالب تحريكاتي كه به ويژه در عراق از سوي علويان براي ساقط كردن
امويان صورت مي پذيرفت، موالي سهم داشتند و زماني كه در حدود پايان قرن اول هجري
براي برافكندن خاندان اموي تشكيلات بسيار منظم و منسجمي در كوفه شكل گرفت و دامنه
ي آن به خراسان رسيد، كساني چون بكير بن ماهان و ابوسلمه خلال كه از موالي بودند
در تشكيل و رهبري آن نقش اساسي داشتند. هدف نخست اين تشكيلات رهبري تلاش هاي ضد
اموي و تبليغ براي يك تن از آل محمد (ص) بود و البته در درون اين تشكيلات گرايش
هاي به خاندان هاي گوناگون علوي و عباسي وجود داشت.
گرايش شيعي در مردم بومي خراسان بيشتر از نوع سياسي و يا هواداران از خاندان اهل
بيت (ع) بوده است. اين موضوع از پي آمدهاي شهادت زيد و يحيي در اين مكان استنباط
مي شود.
به گفته مسعودي: «مردم خراسان در همه جا هفت روز براي يحيي بن زيد عزاداري مي
كردند و از بس مردم از كشته شدن او غمگين بودند، در آن سال هر چه پسر در خراسان
زاده شد يحيي يا زيد ناميدند.» علاقه ي شيعيان خراسان به يحيي به حدي بود كه زنجير
و كنده اي كه يحيي را با آن بسته بودند جهت تبرك به مبلغ بسيار زيادي خريدند.
شهادت افرادي از خاندان علوي در تقويت تشيع اين سامان، نقش به سزايي داشت تا آن جا
كه گفته اند: «چون زيد كشته شد و كار او به هر صورتي كه بود به انجام رسيد، شيعيان
خراسان به جنبش آمدند و امر ايشان آشكار شد و همدستان و هوا خواهانشان بسيار شدند
و... داعيان ظاهر شدند. تشيع سياسي مردم خراسان تحت تأثير مظلوميت و فضايل خاندان
علوي با محبت عجين بود و بدين لحاظ تفاوت اساسي بين رهبران شيعي را تنها صاحب
نظران درك مي كردند.
در واقع گرايش شيعي مردم خراسان كه در اوايل قرن دوم هجري تحت شعار «الرضا من آل
محمد» و در برخورد با نظام اموي متجلي شد، اگر سهمي از آن مديون استقرار قبايل عرب
متمايل به شيعه در خراسان
باشد حتما سهمي هم ناشي از تبليغات و تحركات مبلغان كيساني در خراسان مي باشد. اين
طور نيست كه تبليغات شيعي در خراسان بي هيچ سابقه اي با عباسيان آغاز شده باشد.
ابوهاشم پسر محمد حنيفه نخستين امامي بود كه دستگاه تبليغاتي منظمي تشكيل داد تا
ياران تازه اي به عضويت حزب خود در آورد.
حضور چشمگير موالي در كنار اعراب، در اولين هسته هاي سري جريان «هاشميه» در كوفه و
اشتغال ايشان به تجارت در مسيرهاي بين خراسان و عراق و شام نمايانگر آن است كه
احتمالا اولين تماس هاي اين گروه با جامعه ي ايراني از طريق جذب طبقه ي نسبتا مرفه
عمدتا بازرگانان آغاز شده است. بكير بن ماهان و ابوسلمه خلال كه بعدا جايگاه مهمي
در دعوت عباسي كسب كردند نمونه هايي از اين افراد هستند. نام اين دو تن جزو فهرستي
از هواداران بالقوه دعوت عباسي بود كه از سوي ابن بجير، يار نزديك ابوهاشم، به
محمد بن علي عرضه شد.
محمد بن علي با درايت و آگاهي، خراسان را براي انتشار دعوت عباسي برگزيد. زيرا
اولا سياست دولت اموي بر سيادت قوم عرب و تحقير ملل ديگر نظير ايرانيان مبتني بود،
خصوصا در خراسان كه خشونت و قساوت امويان نسبت به مغلوب شدگان بيشتر بود به گونه
اي كه موالي از تمام حقوق و شوؤن مدني و اجتماعي محروم بودند. به همين جهت خراسان
يكي از مراكز مهم مخالفت با آنان بود.
ثانيا بيشتر ساكنان خراسان از علاقه مندان خاندان پيامبر (ص) و متمايل به عقايد
شيعيان بودند. گرايش مردم اين ديار به تشيع بيش از هر چيز مرهون هواداران هاشميه
بود.
ثالثا امكان استفاده آل عباس از افراد با نفوذ و مدبري نظير ابوعكرمه، بكير بن
ماهان، ابوسلمه خلال، ابومسلم و ديگر رجال قدرتمند ايران و به تعبير محمد بن علي
عباسي، مردان بسيار و نيرومند در خراسان، انتخاب آن ديار را براي آغاز دعوت به
خوبي توجيه مي نمايد. رابعا اختلافات شديد ميان قبايل عرب كه در سراسر ممالك
اسلامي وجود داشت در خراسان به حدي رسيده بود كه پايه هاي اقتدار امويان را بيش از
هر مكان ديگري ضربه پذير كرده بود. بكير بن ماهان داعي بزرگ عباسيان، ضمن ترغيب
محمد بن علي براي انتخاب خراسان گفت: «سراسر جهان را گرديده و به خراسان رفته ام،
هرگز كساني را اين چنين شيفته ي خاندان پيامبر نديده ام.»
عباسيان با اتخاذ تاكتيك هاي مناسب، از جمله اختفاي كانون رهبري جنبش، راز داري،
استفاده از روش هاي مسالمت آميز، انتخاب شعاري كلي و نزديكي اوليه به علويان و
استفاده از احساسات طرفداري علويان و نيز سود جستن از مظلوميت آنان در نهايت به
خلع سلاح هواداران علويان موفق شدند.
فعاليت مستقيم علويان در خراسان با اعزام دو فرستاده از سوي زيد بن علي (ع) به آن
سرزمين آغاز شد و با قيام يحيي بن زيد اوج گرفت. هر چند شواهدي در دست است كه برخي
از مردم خراسان اختصاصا پيرو ائمه اماميه بودند و حتي براساس پاره اي از منابع
شيعي متأخر، گاه كساني ضمن حمل وجوهات از خراسان نزد امام صادق (ع) مي آمدند و از
آن حضرت احكام فقهي را مي پرسيدند. اما تا اوايل قرن دوم هجري فعاليت تبليغاتي
مشخص از ناحيه ي امامان شيعه در خراسان صورت نگرفته است.
شواهدي را كه نشان مي دهد مردم خراسان پيرو ائمه اميه بودند مي توان چنين شمرد:
- بيعت مردم خراسان و ري و گرگان با زيد.
- پيشنهاد به يحيي براي رفتن به خراسان پس از شهادت پدر.
- اعلام همبستگي و قول همكاري با يحيي در قيام.
- پرهيز سپاهيان خراساني حاكم نيشابور از جنگ با يحيي.
- ميزان تأثر مردم خراسان در شهادت زيد و يحيي.
- فرار عبدالله بن معاويه بن عبداله بن جعفر طيار به خراسان پس از شكست قيامش.
- تصور خراسانيان بر اين كه قيام ابومسلم در پي دستيابي به اهداف آنها در جهت
انتقال قدرت به فردي از خاندان علوي است.
از همان روزهاي نخست بعد از سقوط امويان، اغلب شيعيان به تفاوت هاي ميان علويان و
عباسيان پي بردند. وقتي كه علويان از صحنه كنار گذاشته شدند، حاميانشان دريافتند
كه تلاش آنها براي ايجاد نظامي عدالت خواه بر پايه ي اعتقادات علوي، عملا با شكست
مواجه شده است. اگر چه كانون هاي مبارزاتي علويان در اوايل عهد عباسي در شرق ايران
از درخشندگي خاصي برخوردار نبود، اما اطلاعاتي از حضور و فعاليت هواداران ايشان در
مناطق شرقي ايران در دست است كه از وجود توده ها و جريانات طرفدار علويان در بطن
دعوت عباسي حكايت مي كند كه نمونه هاي باز آن را در انقلابات شيعيان در زمان خلفاي
عباسي از منصور دوانقي به بعد شاهديم و اوج همه را در محبت زياد مردم خراسان نسبت
به امام رضا (ع) مي دانيم كه حكايت از وجود توده ها و جريان هاي طرفدار علويان در
اين مناطق دارد.
از دلايل عمده نفوذ تشيع در ايران، ورود سادات علوي به اين منطقه است. اين افراد
عمدتا شيعه بوده اند. گر چه به طور بسيار نادر افرادي كه حتي ناصبي بودند، در ميان
آنان يافت مي شدند.
در
آغاز با دانش آموزان صحبت کنید و بگویید که امسال هر کدام از آن ها یک پژوهش به
طور کامل انجام خواهند داد. برای هر مرحله، تاریخی معین می کنید تا آن ها پژوهش
خود را انجام دهند. سپس دانش آموزان را هدایت کنید که در دفترشان، طرح
گام به گام زیر را بنویسند:
۱- انتخاب موضوع و هدف/ تاریخ ارائه / تاریخ تکمیل
موضوع و توصیف آن
۲- فرضیه ی مقدماتی فرضیه
۳- تهیه ی کتاب شناسی و منابع مطالعه
۴- یادداشت برداری
۵- طرح کار شامل مقدمه، زمینه و تاریخچه ی مختصری از
موضوع پژوهش، نتیجه گیری، پیشنهادها
۶- پیش نویس
۷- نتیجه ی نهایی
در
آغاز جلسه ی دوم این ابیات را روی تخته ی کلاس بنویسید:
هر کجا مشکل، جواب آن جا
رود هر کجا کشتی است آب آن جا رود
هم سوال از علم خیزد هم جواب همچنان که خار و گل از خاک و آب
یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت در بند آن مباش که مضمون نمانده است
با صدای خوش این سه بیت را بخوانید و از دانش آموزان بخواهید آن ها را به طور جمعی با هم بخوانند. درباره ی معنی این ابیات با آن ها گفت و گو کنید و آن ها را به این نتیجه هدایت کنید که نخستین و بنیادی ترین گام پژوهش، مساله گزینی و انتخاب موضوع است. به آن ها کمک کنید مطالبی را که در سال های پیش درباره ی انتخاب موضوع خوانده اند، به یاد بیاورند و آن ها را به طور خلاصه روی تخته ی کلاس بنویسید.
از دانش آموزان بخواهید هر کدام موضوعی را انتخاب کنند و در دفترشان بنویسند. سپس آن را توصیف کنند. چند نفر در کلاس، موضوع و توصیف شان را بخوانند و درباره ی آن صحبت کنند.
از
دانش آموزان بخواهید توصیف هایشان را برای جلسه ی بعد کامل کنند و اهمیت موضوع را
هم بنویسند. وقتی دانش آموز، مسئله و موضوع پژوهش انتخابی خود را به شکل روشن و
واضح بیان کرد، از او بخواهید به این سوالات جواب بدهد (در دفترش به صورت کتبی
بنویسد):
۱- چه چیز او را به انتخاب این مسئله علاقه مند کرد؟
۲- چه پدیده هایی در تجربیات خود مشاهده کرده که توجه
او را به این مسئله جلب کرده است؟
با توجه به نوشته ها و نتایج مطالعات دیگران استدلال کند که انجام پژوهش در زمینه
ی موضوع انتخابی او ضروری است و مشکلات وجود این مسئله در جامعه را جمع بندی کند.
جلسه ی بعد آن ها را در کلاس بخوانند و اشکالات شان را رفع کنید. هر دانش آموز،
موضوع و تاریخ ارائه و تکمیل آن را در دفتر خود ثبت می کند.
به دانش آموزان تاکید کنید و خودتان هم نظارت داشته باشید که در تمام مراحل کار،
دفتر پژوهش شان را همراه داشته باشند و پیشرفت کار را در آن ثبت کنند، چون بعد از
تمام شدن کار، باید بیشتر گزارش پروژه را از روی دفتر یادداشت بازنویسی کنند و
جدول ها و نمودارها و منحنی ها را به طور منظم در دفترشان داشته باشند.
توضیح دهید که پژوهشگر واقعی همیشه باید به یاد داشته باشد که هدف او اثبات فرضیه نیست، بلکه می خواهد آن را آزمایش کند. بنابراین، رد یا قبول فرضیه، از ارزش آن نمی کاهد. تاریخ ارائه و تکمیل این قسمت را هم یادداشت کنند.
به
آن ها کمک کنید قسمت های مختلف یک مقاله ی پژوهشی شامل: فهرست مطالب، چکیده،
مقدمه، که شامل بیان تاریخچه ی مختصری از پژوهش نیز هست، آزمایش ها و اقدامات،
داده ها، نتیجه گیری و سپاسگزاری) را به یاد بیاورند.
از دانش آموزان بخواهید
ظرف ۱۵ تا۳۰ روز، مقاله های خود را بنویسند و هر کس مقاله اش آماده شد آن را تکثیر
کند و در اختیار همه قرار دهد تا بعد از آنکه در کلاس خوانده شد، دیگران بتوانند
درباره ی آن گفت و گو کنند.
در کلاس های اول و دوم
دبیرستان نیز پژوهش دانش آموزی به همین شکل است، فقط امکان دارد با توجه به اینکه
دانش آموزان این پایه ها درس آمار دارند، کمی مسائل آماری و همچنین متغیرهای مستقل
و وابسته را وارد پژوهش کنند و متناسب با آگاهی های خود و زمینه های قبلی آن ها،
موضوع را گسترده تر کنند.
منبع:
کتاب: چگونه پژوهش کنیم؟ نویسنده: جنین ون کلیو . ترجمه و تدوین: هادی حری
به نقل از: http://ketabak.org
طبيعي است اين گونه موضع گيري ها براي جماعتي كه مدت ها تحقير شده و
هستي و موجوديت خويش را در خطر مي ديدند، تازگي داشت و از سوي ايشان با تحسين
مواجه مي شد. با اين حال شواهد موجود حاكي است كه ميزان پيوستگي ايرانيان به تشيع
حتي در زمان خلافت علي (ع) هم چندان زياد نبود و به نقاطي خاص منحصر بود، مثل
مناطق ايراني نشين كوفه، و بخش هايي از نواحي ايراني نشين در «سواد» و عمدتا در
محدوده اي كه به طور مستقيم تحت حاكميت علي (ع) قرار داشت.
امام علي (ع) به واسطه ي جنگ داخلي فرصت نيافت تا در دوره ي خلافتش در خارج از
عراق شناخته
شود تا جايي كه در همين دوره در بسياري از نقاط ايران شورشي سراسري به چشم مي
خورد. حتي در برخي مناطق مردم با نپرداختن خراج به خوارج پيوسته و به ايران مي
گريختند.
احتمالا در تشيع مردم مدائن هم حضور سلمان فارسي در اين شهر به عنوان حاكم بي
تأثير نبوده است. دكتر وردي مي گويد: «در سه شهر تشيع نضج گرفت. يكي در كوفه به
سبب وجود عمار بن ياسر، ديگري مدائن به سبب حضور سلمان فارسي و سوم جبل عامل به
سبب تلاش ابوذر غفاري.» تشيع در كوفه عمدتا به دليل نفوذ خاص شخص امام علي (ع)
بود. هر چند وجود چهره هاي مقدسي چون عمار نيز در اين باره مؤثر بود. سلمان فارسي
از نخستين چهره هاي برجسته ي شيعه است. او در تقوا و علم، زبانزد تمامي اصحاب بود.
وي در تقوا به حدي شهره آفاق است كه صوفيه او را از جمله سر سلسله هاي خودبه حساب
مي آورند.
سلمان از اصحاب خاص علي (ع) بود و در دوره ي حكومتش در مدائن پشمينه مي پوشيد و
نان جو مي خورد و الاغ جل دار سوار و مردي بسيار عابد و زاهد بود و هم اوست كه
حلقه ي اتصال بخشي از ايرانيان با خاندان پيامبر (ص) و در نتيجه اسلام محسوب مي
شود.
ابوذر هوادار ديگر تشيع در دوري از دنيا و بي علاقه گي بدان و تقيد در رعايت حقوق
مردم بسيار معروف بود اما در مورد رفتن او به جبل عامل ترديد جدي وجود دارد.
عمار ار سرسخت ترين پاسداران اسلام بود و بيشترين اهميت را به نگهباني و حفظ ارزش
هاي متعالي و اصول آن مي داد و بر مردم كوفه تأثير گذار بود.
پس از واقعه ي عاشورا، آن گاه كه امام حسين (ع) و يارانش به دست شماري از كوفيان
به شهادت رسيدند، شيعيان اين شهر كه به واسطه ي تضييقات ابن زياد و كوتاهي در
انجام وظيفه به ياري امام نشتافتند از كار خويش نادم شدند و مصمم به قيام بر ضد
امويان گرديدند و بر خود نام توابين نهادند و تا پاي جان جنگيدند. اگر چه حركت
آنان بدون نتيجه پايان يافت و با كشتار زياد همراه بود، ولي بقاياي آنها به جنبش
مختار پيوستند..
در نهضت كربلا و قيام توابين نشاني از حضور ايرانيان ديده نمي شود، ولي بخش هاي
وسيعي از ايرانيان در همبستگي با قيام مختار كه به هر حال داعيه ي شيعي داشت، با
اسلام پيوند خورد.
پس تشيع از هنگامي كه خواست ها و آمال ايرانيان را با ديدگاهها و آموزه هاي سياسي
خويش منطبق كرد، توانست گستره ي نفوذ خود را در بين ايرانيان افزايش دهد. به همين
جهت براي اولين بار ارتباط و همسويي ايرانيان با تشيع به صورت نسبتا گسترده در
شركت همه جانبه در قيام مختار ديده شد. تعداد
موالي در ميان لشكريان مختار چنان چشمگير بود كه برخي آن قيام را جنبشي عليه اعراب
به شمار آورده اند. بنابراين يكي از نخستين وقايعي كه مي توان ردپايي از گرايش هاي
شيعي ايران در آن جست و جو كرد، به جنبش مختار ثقفي مربوط مي شود كه طي سالهاي 67
- 64 هجري در عراق صورت گرفت. موالي در اين جنبش نقش اساسي داشتند و به طوري كه از
برخي روايات بر مي آيد، پيوستن آنها به جنبش مختار در وجه غالب بيشتر به سبب روي
گرداني او از اشراف عرب و توجه خاص به موالي با هدف ستاندن حق مظلوم از ظالم بوده
است.
مختار شخصيتي است كه از لحاظ خانوادگي به قبيله ي ثقيف از قبايل پر نفوذ وابسته
است. پدرش نخستين فرمانده سپاه عرب در جنگ بر ضد ايرانيان بود كه در ضمن جنگ كشته
شد. عموي وي حاكم امام علي (ع) در مدائن بود و بنابراين در عراق موقعيتي مناسب
يافت. مختار طي يك سال و نيم در سالهاي 66 و 67 هجري توانست حكومتي در كوفه مستقر
كند و علاوه بر كشتن عبيدالله بن زياد توانست شمار زيادي از قاتلان امام حسين (ع)
و اصحاب آن حضرت را در كربلا به قتل برساند.
مختار در قيام خود بر موالي تكيه كرد. آنان متهم به قتل امام حسين (ع) نبودند.
نسبت به اهل بيت (ع) اظهار علاقه مي كردند، بلكه انگيزه ي سياسي نيز براي رهايي
خود از ستم امويان داشتند. بنابر بعضي روايات، حاميان ايراني مختار ابتدا بيست
هزار و سپس تا چهل هزار نفر افزايش يافتند. حتي اگر در اين عدد اغراق نيز شده باشد
به اتفاق آراي مورخان، اكثريت حاميان وي را ايرانيان تشكيل مي دادند. از روايتي ديگر
بر مي آيد كه حداقل دو سوم از سپاه شش هزار نفري مختار كه پس از كشته شدن وي به
«مصعب بن زبير» تسليم و قتل عام شدند، ايراني بودند.
از جمله ايرادهايي كه اشراف كوفه به مختار داشتند، اين بود كه ايرانيان را بر گردن
ايشان سوار كرده است. رويارويي اشراف كوفه با مختار و پيوستن ايشان به «مصعب بن
زبير» نيز ناشي ازا ين امر بود. حتي هواداران عرب مختار نيز از موقعيت جديد
«موالي» ناخشنود بودند. مختار به موالي گفته بود كه شما از منيد و من از شمايم. از
همين رو بود كه در سپاه وي به عربي سخن گفته نمي شد. پس مي توان از قيام مختار به
عنوان عاملي در پيوستن بخشي از جامعه ي ايراني به اسلام از نوع شيعي نام برد.
حاميان ايراني مختار تنها زماني به حمايت جدي از وي مصمم شدند كه از حمايت هاي
سياسي - اجتماعي او در مقابل اربابان عرب خود، اطمينان يافتند. اگر مختار توانست
شيعيان عراق را با شعار خونخواهي امام حسين (ع) بسيج كند، موالي را با شعار حمايت
از ايشان به سمت خود جذب كرد. رمز
موفقيت مختار اين بود كه نيازهاي ايشان را دريافت و در ترفيع منزلت اجتماعي غير
عرب كوشيد. اشراف عرب مي گفتند: او با شجاعت عرب ها و كينه عجمان با ما نبرد مي
كند. حتي رئيس شرطه ي او از موالي بود.
به نظر مي رسد عامل اصلي نزديكي ايرانيان به مختار و حمايت از وي، مسائل سياسي -
اجتماعي بود و كمتر علايق خاص مذهبي در آن به چشم مي خورد.
بهر حال قيام مختار در روند رشد كمي و كيفي دين اسلام در ايران مرحله اي مهم شمرده
مي شود. زيرا پس از آن بود كه تشيع هر چه بيشتر با اعتراضات و آمال سياسي غير عرب
اعم از مسلمان يا غير مسلمان ارتباط يافت و قيام مختار نمايانگر اولين تشكل گسترده
ي ايرانيان بر مبناي آيين جديد است كه به تدريج حلقه ي ارتباط ايشان با گذشته را
كمتر نمود.
پس از سركوب قيام مختار و احياي مجدد قدرت بني اميه و ظهور حجاج بن يوسف ثقفي،
فشار و سخت گيري بر تمامي معارضان اموي از جمله خوارج و شيعه به نهايت خود رسيد،
سياست هاي خشن و سركوب گر حجاج موجب شد تا برخي از شيعيان در پي يافتن گريزگاه به
ايران روي آورند. سكونت و استقرار شيعيان قبيله اشعري در قم پس از شكست قيام ابن
اشعث گواهي بر اين مدعاست.
بعيد نيست كه نمونه اي از مهاجرت قبايل عرب متمايل به شيعه هم چنان كه در قم اتفاق
افتاد در نقاط ديگر و از جمله در خراسان نيز تكرار شده باشد.
وابستگی به هر چیزی و هر کسی، غیر از خدا؛
برای زندگی و سازندگی انسان، کشنده ترین چیز است ...!
چشمانت، ارتشِ هیتلر بود؛
دلِ من، لهستانِ بی دفاع ...!
ارزش اختیار ما به این است که با اختیار خود؛
خود را تسلیم خدا و اولیائش کنیم ...
«افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد»
«مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی»
خدایا؛
تو می دانی آنچه را که من نمی دانم؛
در دانستن تو آرامشی ست؛
و در ندانستن من تلاطم ها؛
تو خود با آرامش ات؛
تلاطمم را آرام ساز ...
من خدایی را می شناسم که؛
به دنبال بهانه جویی از بندگانش است؛
بهانه ای نه برای مجازات؛
بهانه ای برای بخشش ...
| دومین کنگره ملی تاریخدانان ایران توسط انجمن ایرانی تاریخ با حضور
دانشجویان تاریخ، تاریخ آموختگان، آموزگاران و استادان این رشته بهمن ماه سال جاری
در جیرفت برگزار خواهد شد. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
انجمن ایرانی تاریخ از متقاضیان شرکت در دومین کنگره تاریخدانان ایران ثبت نام به عمل می آورد. هزینه ثبت نام به شرح زیر است:
لازم به
ذکر است هزینه های فوق صرفاً برای اسکان، پذیرایی و ایاب و ذهاب درون شهری در مدت
سه روز اقامت در جیرفت است و هزینۀ ایاب و ذهاب تا شهر جیرفت بر عهدۀ شرکت کنندگان
است که با تلاش هایی که در دست انجام است، در صورت توافق با شرکت های هواپیمایی و
راه آهن، تخفیف های ویژه ای برای تهیه بلیط سفربه جیرفت هماهنگ خواهد شد که طی
اطلاع رسانی های روزهای آتی قیمت تمام شده ایاب و ذهاب جیرفت (اعم از بلیط هواپیما،
قطار) به اطلاع متقاضیان خواهد رسید. در غیر این صورت دبیرخانه کنگره، هیچ تعهدی
در قبال تامین هزینه رفت وآمد و یا تردد متقاضیان نخواهد داشت. ظرفیت ثبت
نام حداکثر 250 نفر است و علاقه مندان می بایست تا دوم بهمن با واریز وجه ثبت نام
به حساب انجمن ایرانی تاریخ به شماره 0285409012 نزد بانک تجارت و تکمیل فرم ثبت
نام زیر و ارسال فیش واریزی خود اقدام به ثبت نام نمایند. به تقاضاهایی بعدی ترتیب
اثر داده نخواهد شد.
تلفکس: 26403007 نشانی پستی: Tarikhdanan2@gmail.com (جهت ارسال فرم ثبت نام و فیش واریزی) منبع
خبر:http://ishistory.ir/?a=content.id&id=2084 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
شاید بتوان گفت چلوکباب در کنار آبگوشت معروفترین غذای ایرانی باشد که از شهرتی جهانی نیز برخوردار است، اما بانی مبتکر و با درایت این غذای ملی ایرانی که اینک آوازه جهانی یافته ، چه کسی بود؟ حتما دوستانی که در تهران بودهاند و خصوصا گذرشان به بازار تهران افتاده، حداقل نام چلو کبابی نایب به گوششان خورده است. بنا به روایت برخی مورخان معاصر به ویژه جعفر شهری تاریخ نویس و تهران شناس معتبر، پخت کباب ایرانی و همراه نان از زمان ناصرالدین شاه قاجار و در دربار او و از دوران رضا خان همراه برنج و تحت عنوان چلو کباب در میان عوام رایج شد و باعث و بانی آن شخصی بود به نام غلامحسین خان نایب ( و البته پدرش).
جهت اطلاع کاملتر و بی واسطه تر با بانیان چلو کباب در یک اتفاق و برخورد تصادفی در شعبه روبروی خیابان زعفرانیه چلوکباب نایب با علی خان نایب، فرزند غلامحسین خان نایب معروف، مبدع چلو کباب ملاقات کردم. پیرمردی حدود ۸۰ ساله و خوش مشرب که به گفته پسرش، ۲۷ سال رییس صنف چلو کبابیها بوده و ۲٦ – ۲٥ سال هم در خارج از کشور به سر برده و به ایرانیهای مقیم خارج این غذای ملی را ارائه میداده است.
خودش میگوید:" پدر بزرگم از دوستان دوران نوجوانی ناصرالدین شاه بود که همراهش و در دوران ولایتعهدیاش در تبریز زندگی میکرد و در همانجا به اتفاق ٦ تن دیگر از رفقایش کباب پختن را در دربار قاجار شروع میکنند که ناصرالدین میرزای جوان همواره علاقمند بوده که نحوه طبخ کباب را توسط آنها ببیند."
اما جناب علی خان نایب به خاطر نمیآورد چگونه پدر بزرگش به راز و رمز پختن چلو کباب رسید.
او ادامه میدهد " پس از به تخت نشستن ناصرالدین میرزا در تهران، وی آن ۷ نفر رفقایش از جمله پدر بزرگ من که البته هنوز لقب نایب نداشته است را به دربار خود میآورد و همچنان با آنها رفاقت میکند و البته همچنان کباب پختن هم به همان شیوه تبریز در دربار و توسط رفیقان شاه قاجار رواج داشته است تا اینکه امیر کبیر به خاطر حفظ پرستیژ دربار در نگاه مهمانان خارجی، ناصرالدین شاه را وا میدارد تا آن ۷ نفر را از نزد خود براند. اما پدر بزرگ من برای اینکه از دوست قدیمیش دور نشود در نزدیکی کاخ گلستان و داخل بازار، دکانی باز میکند و همان شغل کبابیاش را برای عوام ادامه میدهد و این برای اولین بار بوده است که کباب پزی و کباب خوری میان مردم رواج مییابد."
دکانی که علی خان نایب نام میبرد همان چلو کباب نایب بازار است که هنوز دائر میباشد. اما چلو کباب از زمان غلامحسین خان نایب یعنی پدر علی خان تهیه و طبخ میشود و از زمانی که او در همان دکان و پس از مرگ پدرش مشغول کار میشود به مردم ارائه میگردد. علی خان نایب میگوید :" کم کم انواع و اقسام چلو کباب توسط پدرم باب شد از نوع سلطانی و کوبیده گرفته تا چلوکباب برگ و همه آنها به بهترین نحو طبخ میگردید به نحوی که خیلی سریع آوازه چلوکباب نایب در سراسر ایران پیچید و هرکس به تهران میآمد یکی از واجباتی که خود را ملزم به انجامش میکرد، رفتن به چلوکبابی نایب بود. "
با موفقیت چلوکبابی نایب و به تقلید از آن، مغازههای دیگری به تهیه و طبخ و عرضه چلو کباب اقدام کردند که از معروفترینشان میتوان به چلوکباب شمشیری اشاره کرد که هنوز در گوشه سبزه میدان تهران دائر است. علی خان نایب میگوید : " شمشیری هم داماد خانواده ما بود و در واقع با دختر عمویم ازدواج کرده بود و به نوعی شریک پدرم محسوب میگردید."
میپرسم اسم و عنوان نایب از کجا بر پدر شما نهاده شد؟
پاسخ میدهد:"پدرم در زمانی که محمد علی شاه مجلس را به توپ بست و جنبش مشروطیت را سرکوب نمود، در زمره مشروطه خواهان و آزادی طلبان بود و در همان دستهای که سر راسشان قرار داشت و در مبارزات هدایتشان میکرد، به او لقب نایب داده بودند. و این لقب بر وی ماند و زمانی که قرار شد برای افراد شناسنامه صادر شود همان نایب نام فامیلی ما شد."
منبع : سایت جوان و تاریخ
از ديگر عوامل محبوبيت علويان روايت فضايلي بود كه از
رسول خدا (ص) در مورد اهل بيت (ع) نقل شده است.
يكي ديگر از علل نفوذ علويان ديانت آنها بود كه در انجام فرائض ديني، تقيد حساب
شده اي داشتند و پاي بندي آنان به اسلام در ميانشان آشكار بود. هم چنين سجاياي
علمي، اخلاقي و سياسي آنها نيز معروف بوده است.
صريح ترين تعبير در مورد جنبه هاي اخلاقي برتر شيعيان در دوره هاي اول از قول امام
باقر (ع) چنين است: «شيعيان و دوستداران ما، بهترين مردم زمان خويش بودند. اگر پيشنماز
مسجدي در ميان قومي بود، اگر مؤذني در قبيله اي به چشم مي خورد، اگر امانت داري
وجود داشت و بالاخره اگر دانشمندي در ميان مردم يافت مي شد كه در مسائل ديني و
مصالح اجتماعي مردم به وي مراجعه مي كردند، همه و همه از شيعيان و محبان ما
بودند.»
از ديگر دلايل نفوذ علويان در ميان مردم، مظلوميت آنها در برابر ظلم حاكمان
اموي و عباسي بود. اين مظلوميت به بهترين شكل در اشعاري كه شعراي شيعه سروده اند،
جلوه گر شده و ادبيات شيعه را به سمت خون و گريه كشانده است.
جهت گيري مثبت و اسلامي نهضت هاي شيعه و نيز وجود جنبه هاي اعتدالي در آن از عوامل
ديگر براي جذب توده هاي مردم بود. شيعه هم در فقه و هم در عمل، موضع ضد ظلم و
خلفاي ظالم داشت. اين موضعي بود كه با شدت و ضعف در تمامي مدت حكومت امويان و
عباسيان ادامه داشت و هميشه فضاي مبارزه را بر ضد ستم، مشروعيت مي بخشيد.
از ديگر دلايل نفوذ تشيع در ايران مي توان ارتباط ائمه عليهم السلام را با
موالي دانست: موضع گيري هاي عدالت خواهانه ي علي (ع) در حمايت از اهل ذمه و توصيه
به عاملانش در پرهيز از ظلم و ستم نسبت به ايشان به طور مكرر در سفارش هاي وي به
كار گزارانش نقش بسته است. حمايت علي (ع) از موالي و غير عرب نه به عنوان موضعي
وقت در جهت جذب عناصر ناراضي، كه ناشي از روحيه ي عدالت خواهانه ي وي بود.
هم چنان كه در قضيه ي قتل هرمزان صريحا در مجلس مشورتي عثمان به كشتن قاتل وي،
يعني عبيدالله بن عمر راي داد. به سبب همين اصرار علي (ع) بود كه عبيدالله به رغم
ميل باطني خود، در دوران حكومت آن حضرت به معاويه پناه برد.
به گفته ي يعقوبي علي (ع) اموال بيت المال را به نسبت مساوي تقسيم كرد و به موالي
به همان اندازه مي داد كه به ساير عربها. دليل او نيز اين بود كه در كتاب خدا،
فرزندان اسماعيل بر فرزندان اسحاق برتري داده نشده اند.
ظلمي كه در جامعه ي اسلامي قبل از خلافت امام علي (ع) نسبت به موالي صورت مي گرفت
سبب شد تا آنها نزد امام علي (ع) شكايت كنند. امام (ع) بدانها گفت: «اي گروه
موالي! اينان شما را با يهود و نصاري برابر گرفته اند. به شما زن نمي دهند، ولي از
شما زن مي گيرند و آنچه خود مي گيرند مثل آن را به شما نمي پردازند. خود به تجارت
بپردازيد خداوند به شما بركت دهد.
امام (ع) به حدي به موالي ميدان داد كه مورد اعتراض عربهايي همچون اشعث بن قيس كه
به تبعيض خو گرفته بود، قرار گرفت. او هرگز حاضر نبود نصرت و پيروزي را با جور و
ستم كسب كند.
امير علي تصريح مي كند كه علي (ع) در بسياري از اوقات سهم خود از بيت المال را
براي آزادي اسراي ايراني، قرار مي داد و در مشورت هايي كه خليفه با او مي كرد،
مرتب بر تخفيف فشار بر رعيت فارس اصرار داشته است.
فلوتن نيز نوشته است: علت گرايش خراسانيان و ايرانيان به علويان اين بود كه
آنها عدل واقعي را جز در حكومت علي (ع) مشاهده نكردند..
امام علي (ع) هزار برده را از دسترنج خود آزاد كرد. امام سجاد (ع) به آزاد كردن
بردگان علاقه مند بود. او در تربيت آنان مي كوشيد. اين تربيت به طور عمده در
انتقال مفاهيم درست اسلامي به آنان بود. افزون بر آن اخلاق امام (ع) سخت بر آنها
مؤثر واقع مي شد. امام سجاد (ع) با شخصيت برجسته ي اخلاقي و علمي خود به خوبي مي
توانست روي موالي تأثير عميقي بر جاي بگذارد و با حركاتي كه از خود نشان مي داد
(گريه ي مداوم براي امام حسين (ع)) كاملا قادر بود احساسات شيعي را بدانها انتقال
دهد.
يكي از كارهاي امام سجاد (ع) خريدن غلامان و آزاد كردن آنان بود. موالي با مشاهده
ي اين اقدام، اهل بيت را به عنوان انسانهاي نمونه و مسلمانان شايسته ديده و آمادگي
آن را مي يافتند كه در شرايط مختلف در كنار آنان قرار گيرند.
رشد مذهب تشيع در ايران نوعي حركت تدريجي داشته است و
آمادگي پذيرش تشيع در زمان به قدرت رسيدن صفويان تا اندازه اي بود كه آنها بدون
مواجه شدن با مقاومت جدي به مذهب شيعه در ايران رسميت بخشيدند.
و اما ورود تشيع به ايران عمدتا به دو صورت بوده است: شكل نخست آن كه گرايش
به سمت اهل بيت بود از طريق شيعياني ترويج مي شد كه به طور عمده در عراق پرورش
يافته و احاديثي در ستايس اهل بيت روايت مي كردند و اولين بذر تشيع را در ميان
ايرانيان پراكندند.
شكل دوم آن از طريق شيعيان اعتقادي يا امامي مذهبان بود. اين گروه كه عمدتا
عرب بودند متشكل ترينشان طايقه اشعريان بودند كه به قم آمده و سپس از آنجا تشيع
اعتقادي را به نقاط ديگر بسط دادند. شبيه اين طايفه به طور انفرادي مي توان كساني
را در خراسان يا ساير نقاط يافت.
جستجو درباره ي اصحاب امامان در شهرهاي مختلف مي تواند سير اين نفوذ را تا اندازه
اي روشن نمايد. اعتقاد اصيل در تشيع و آن چه كه در ميان عامه ي شيعيان رايج بوده،
آموزه هايي است كه امامان (ع) خطوط اساسي آن را ترويج كرده اند. در كلمات امام
باقر (ع) نمونه هاي فراواني وجود دارد كه مردم را دعوت به بهره گيري علمي از اهل
بيت كرده و حديث درست را تنها نزد آنان مي داند.
در روايتي آمده است كه امام به سلمه بن كهيل و حكم بن عيينه مي فرمود: «شرقا او
غربا فلا تحدان علما صحيحا الا شيئا خرج من عندنا» (به شرق و غرب عالم برويد جز
علم ما علم صحيحي نمي يابيد).
اين كلام به صراحت مردم را دعوت مي كند تا براي دريافت معارف اصيل، عترت را معيار
قرار دهند.
امام صادق (ع) نيز مي فرمود: «علم راستين پيش ما اهل بيت است، زيرا ما راههاي حكمت
و ميزان تشخيص خطا از صواب را از رسول الله به ارث برده ايم.»
از نظر تاريخي، يك حركت فرهنگي منسجم از سوي اهل بيت و امامان بزرگوار شيعه وجود
داشته تا اهل بيت را به عنوان محور فكري مسلمين معرفي كنند.
محبوبيت علويان در ميان مردم يكي از دلايل اصلي نفوذ تشيع در سرزمين هاي مختلف و
از جمله ايران است. اين مسأله در مورد عراق، افزون بر آن كه ناشي از دوستي اهل بيت
(ع) بود، جنبه ي سياسي نيز داشت. اهالي كوفه علويان را با پيشينه اي كه از حكومت
علي (ع) داشتند لايق رهبري مي ديدند. محبوبيت علويان در طول تاريخ ذره اي كاهش
نيافت و هر زمان كه يك علوي در نقطه اي قيام مي كرد، مردم گرد او اجتماع مي كردند.
عبدالله محض مي گفت: «همه مردم علاقه داشتند تا از علويان باشند، اما هيچ گاه
علويان آرزو نكردند كه از ديگران باشند.» .
مذهب
شيعه در ميان صحابه در شكل باور به امامت امام علي (ع) مطرح شد. پس از آن در برخي
از قبايل عرب عراق منتشر گرديد و از طريق آنها سرزمين هاي اسلامي از مصر تا يمن و
از آنجا به ايران منتقل شد. ايران خاستگاه مناسبي براي رشد انديشه هاي شيعي بوده
است. هر چند عراق و به ويژه شهر كوفه زادگاه و مركز جنبش هاي شيعي بوده و انديشه ي
شيعه در وهله اول بيشتر از آن اعراب بوده است و ايران بر خلاف تصور بعضي از محققين
نه موطن اصلي و اوليه افكار شيعي بود و نه براي پذيرش اين افكار استعداد بيشتري
داشت. ايران در طي نه قرن به جز استثناهاي مكاني و زماني محدود بر مذهب سنت و
جماعت بوده است.
تشيع به صورت صريح و روشن ابتدا در سرزمين هاي عربي تولد يافت و پس از آن به موالي
سرايت كرده است. تشيع همچون اسلام منشأ عربي داشته كما اين كه اصول او نيز در همان
محيط عربي شكل گرفته است خوارزمي در اواخر قرن چهارم اشاره كرده كه عراق نخستين
خاستگاه تشيع مي باشد.
تشيع ايران در چهار مرحله متأثر از تشيع عراق بوده است:
نوبت اول مهاجرت طايفه ي اشعري ها از عراق به قم است كه به نوبه ي خود هسته اصلي
تشيع در ايران بوده اند.
نوبت دوم تأثير مكتب دو شيخ بزرگ شيعه، مفيد و طوسي در بغداد و نجف بر تشيع ري و
جبال ايران است كه در طي قرون پنجم تا ششم رخ داده است.
نوبت سوم تأثير مكتب حله و حلب و به طور مشخص علامه حلي بر تشيع ايران در دوره ي
ايلخانان مغول است.
نوبت چهارم تأثير تشيع شامات - با تأكيد بر جبل عامل - و عراق بر ايران در دوره ي
صفوي است.
بنابراين تشيع از بنياد عربي است و ايران تنها و تنها در محدوده ي تأثير پذيري از
آن به اين مذهب روي آورده است. ادامه خواهد داشت






بخشندگی و برآوردن نیازهای دیگران توسط امام حسن مجتبی (ع)
می توان گفت که بارزترین ویژگی امام مجتبی(علیه السلام) که بهترین سرمشق برای دوستداران او است، بخشندگی بسیار و دستگیری از دیگران است. ایشان به بهانه های مختلف همه را از خوان کرم خویش بهره مند می ساخت و آن قدر بخشش می کرد تا شخص نیازمند بی نیاز می شد؛ زیرا طبق تعالیم اسلام بخشش باید به گونه ای باشد که فرهنگ تکدی گری را ریشه کن سازد و در صورت امکان شخص را از جرگه نیازمندان بیرون گرداند. روزی حضرت مشغول عبادت بود. دید فردی در کنار او نشسته است و به درگاه خدا می گوید: «خدایا! ده هزار درهم به من ارزانی دار». حضرت به خانه آمد و برای او ده هزار درهم فرستاد.
نوشته اند شخصی از امام مجتبی(علیه السلام) کمک خواست. امام نیز به او پنجاه هزار درهم نقره و پانصد دینار طلا بخشید. آن مرد به امام عرض کرد: «اکنون باربری نیز به من بده تا این همه سکه را حمل کنم». امام(علیه السلام) نیز باربری به همراه جامه اطلس خود به او بخشید!
امام حسن مجتبی(علیه السلام) هیچ گاه سائلی را از خود نمی راند و هرگز پاسخ «نه» به نیازمندان نمی فرمود و تمامی جنبه های معنوی بخشش را در نظر می گرفت. آورده اند مردی نزد امام مجتبی(علیه السلام) آمد و ابراز نیازمندی کرد. امام برای این که کمک رو در رو نباشد و سبب شرمندگی آن مرد نگردد، فرمود: «آنچه را می خواهی در نامه ای بنویس و برای ما بفرست تا نیازت برآورده شود». آن مرد رفت و نیازهای خود را در نامه ای به امام فرستاد. حضرت نیز آن چه را خواسته بود برایش فرستاد. شخصی که در آن جا حضور داشت، به امام عرض کرد: «به راستی چه نامه پربرکتی برای آن مرد بود!» امام در پاسخ او فرمود: «برکت این کار برای من بیش تر بود که سبب شد شایستگی انجام این کار نیک را بیابم؛ زیرا بخشش راستین آن است که بدون درخواست شخص، نیازش را برآوری، ولی اگر آن چه را خواسته است، به او بدهی، در واقع قیمتی است که برای آبرویش پرداخته ای».
امام برآوردن نیاز دیگران را در هر حالی در اولویت قرار می دادند. ابن عباس می گوید: با امام مجتبی(علیه السلام) در مسجدالحرام بودم. حضرت در آن جا معتکف و مشغول طواف بودند. نیازمندی نزد ایشان آمد و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا، به فلان شخص مقداری بدهکارم و از عهده قرض او بر نمی آیم. اگر ممکن است [مرا کمک کنید]» امام فرمود: «به صاحب این خانه [و اشاره به کعبه کرد] متأسفانه در حال حاضر، پولی در اختیار ندارم». شخص نیازمند گفت: «ای فرزند رسول خدا! پس از او بخواهید که به من مهلت بدهد؛ چون مرا تهدید کرده است که اگر بدهی خود را نپردازم، مرا به زندان بیندازد». حضرت طواف خود را قطع کرد و همراه آن مرد به راه افتاد تا نزد طلبکارش بروند و از او مهلت بگیرند. ابن عباس می گوید عرض کردم: «یا بن رسول الله! گویا فراموش کرده اید که در مسجد قصد اعتکاف کرده اید». حضرت فرمود: «نه فراموش نکرده ام ؛ ولی از پدرم شنیدم که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: هر کس حاجت برادر مؤمن خود را برآورد، نزد خدا مانند کسی است که نُه هزار سال روزها روزه گرفته و شب ها را به عبادت گذرانیده است».
این مثل را در موردی به كار می برند كه می خواهند بگویند كسی كه دیگران را در كاری نصیحت می كند اول باید خودش به آن نصیحت عمل كند .
آورده اند كه ...
می گویند در زمان حضرت رسول یك مادر همراه كودك خردسالش آمد پیش آن حضرت و گفت یا رسول الله من از دست این بچه عاجز شده ام ! این بچه رطب را خیلی دوست دارد و زیاد می خورد و حالا هم حالش خوب نیست ولی حرف مرا نمی شوند و هر چه سفارش می كنم كه خرما نخورد باز هم گوش نمی دهد. چون شما پیغمبر هستید و حرف شما اثری دارد ، امروز او را آورده ام اینجا كه نصیحتش كنید و بفرمائید از خوردن رطب پرهیز كند، پیغمبر فرمود: بسیار خوب، شما امروز بروید و فردا كودك را بیاورید تا نصیحت كنم.
مادر، بچه را برد و فردا آورد و پیغمبر با زبان خوش با كودك صحبت كرد و در میان حرفها او را نصیحت كرد كه به حرف مادرش گوش بدهد و از خوردن رطب پرهیز كنید تابیماریش خوب شود و بعد بتواند بیشتر رطب شیرین بخورد و بازی كند و مادرش از او راضی باشد كودك قبول كرد و گفت : تا حالا نگفته بودند كه چرا نباید بخورم، اگر درست می فهمیدم كه خرما چرا ضرر دارد گوش می كردم ولی مادرم می خواست با داد و فریاد و نفرین و آفرین مرا به حرف شنوی مجبور كند ، من هم خرما می خواستم، حالا دلیلش را فهمیدم تا هر وقت كه مادر بگوید پرهیز می كنم.
پیغمبر كودك را نوازش كرد . وقتی حرفها تمام شد مادر از حضرت تشكر كرد و پرسید : حالا كه كار به این آسانی بود آیا ممكن است بفرمائید چرا دیروز او را نصیحت نكردید ؟ مگر دیروز و امروز چه تفاوتی داشت ؟ حضرت فرمود : دیروز و امروز با هم فرق نداشت ولی من دیروز خودم خرما خورده بودم و شایسته این بود روزی دیگران را منع كنم كه خودم خرما نخورده باشم. حرف خوب وقتی اثر دارد كه خود گوینده هم به آن عمل كرده باشد.
متن سنگ قبر پروین اعتصامی
آنکه خاک سیه اش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
متن سنگ قبر فروغ فرخزاد
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
واز نهایت شب حرف می زنم
اگر به خانه من آمدی برای من م
ای مهربان چراغ بیارو یک دریچه
که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
متن سنگ قبر کوروش کبیر
ای انسان هر که باشی واز هر جا که بیایی
میدانم خواهی آمد
من کوروشم که برای پارسی ها این دولت وسیع را بنا نهادم
بدین مشتی خاک که تن مرا پوشانده رشک مبر
متن سنگ قبر فریدون مشیری
سفر تن را تا خاک تماشا کردی
سفر جان را از خاک به افلاک ببین
گر مرا می جویی
سبزه ها را دریاب با درختان بنشین
متن سنگ قبر فردین
بر تربت پاکت بنشینم غمناک
کوهی زهنر خفته بینم در خاک
از روح بزرگ هنریت فردین
شاید مددی به ما رسد از افلاک
متن سنگ قبر بابک بیات
سکوت سرشار از ناگفته هاست
متن سنگ قبر خسرو شکیبایی
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد
عشق پیدا شدوآتش به همه عالم زد
متن سنگ قبر حافظ
بر سر تربت ما چون گذری همتی خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
متن سنگ قبر شاپور
قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست……
متن سنگ قبر سهراب سپهری
به سراغ من اگر می آیید
نرم وآهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
متن سنگ قبر منوچهر نوذری
زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی
چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی
متن سنگ قبر وینستون چرچیل
من برای ملاقات با خالقم آماده ام
اما اینکه خالقم برای عذاب دردناک ملاقات با من آماده باشد چیز دیگریست
متن سنگ قبر اسکندر مقدونی
اکنون گور او را بس است
آنکه جهان اورا کافی نبود
متن سنگ قبر نیوتن
ظبیعت وقوانین طبیعت در تاریکی نهان بود
خدا گفت بگذار تا نیوتن بیاید……
وهمه روشن شد
متن سنگ قبر لودولف کولن(ریاضی دان)
۳/۱۴۱۵۶۲۳۵۳۵۸۹۷۹۳۲۳ ۸۴۶۲۶۳۳۸۶۲۲۷۹۰۸۸
آیات و روایات متناسب :
ميلاد حضرت عيسيعليه السلام
دوش دیدم که به خواب من مدهوش آمد مونس جان من آن دلبر خونینجگران
چون چراغ نظر افروختم از شمع رخش گفتم ای چشم و چراغ همه صاحبنظران
چه سبب بود که با این همه بیداری من دیده در خواب شد امشب به جمالت نگران
گفت این دولت بیدار از آنست که تو بستهای چشم خود امشب ز خیال دگران
به تو سلام میکنم
به تو سلام میکنم کنارِ تو مینشینم
و در خلوتِ تو شهرِ بزرگِ من بنا میشود.
اگر فریادِ مرغ و سایهی علفم
در خلوتِ تو این حقیقت را باز مییابم.
□
خسته، خسته، از راهکورههای تردید میآیم.
چون آینهیی از تو لبریزم.
هیچ چیز مرا تسکین نمیدهد
نه ساقهی بازوهایت نه چشمههای تنت.
بیتو خاموشم، شهری در شبم.
تو طلوع میکنی
من گرمایت را از دور میچشم و شهرِ من بیدار میشود.
با غلغلهها، تردیدها، تلاشها، و غلغلهی مرددِ تلاشهایش.
دیگر هیچ چیز نمیخواهد مرا تسکین دهد.
دور از تو من شهری در شبم ای آفتاب
و غروبت مرا میسوزاند.
من به دنبالِ سحری سرگردان میگردم.
□
تو سخن میگویی من نمیشنوم
تو سکوت میکنی من فریاد میزنم
با منی با خود نیستم
و بیتو خود را در نمییابم
دیگر هیچ چیز نمیخواهد، نمیتواند تسکینم بدهد.
□
اگر فریادِ مرغ و سایهی علفم
این حقیقت را در خلوتِ تو باز یافتهام.
حقیقت بزرگ است و من کوچکم، با تو بیگانهام.
فریادِ مرغ را بشنو
سایهی علف را با سایهات بیامیز
مرا با خودت آشنا کن بیگانهی من
مرا با خودت یکی کن.
احمد شاملو
در مسير حركت امام(علیه السّلام) به شام در جنگ صفين، عده اي از دهقانان شهر انبار
به امام(علیه السّلام) برخورد كردند، از اسبان و اشتران خود پياده شدند و پيشاپيش
آن حضرت(علیه السّلام) مي دويدند. حضرت(علیه السّلام) فرمود: چرا چنين مي كنيد؟
گفتند: اين كار در فرهنگ و عادت ما، براي بزرگداشت و احترام فرمان روايان مي باشد.
حضرت(علیه السّلام) فرمود:
والله ما ينتفع بهذا امراوكم و انكم لتشقون علي انفسكم في دنياكم و تشقون به في
آخرتكم، و ما اخسر المشقه وراها العقاب، ورابح الدعه معها الامان من النار؛(نهج البلاغه/حکمت36) به
خدا سوگند كه اميران شما از اين كار سودي نبردند، و شما در دنيا با آن، خود را به
زحمت مي افكنيد و در آخرت، دچار رنج و زحمت مي گرديد، و چه زيان بار است رنجي كه
عذاب درپي آن باشد، و چه سودمند است آسايشي كه با آن، امان از آتش جهنم باشد.
در مورد مشابهي نيز حضرت(علیه السّلام) فرمود:
ارجع فان مشي مثلك مع مثلي فتنه للوالي و مذله للمومن؛(نهج البلاغه/حکمت323) برگرد، كه چنين حركتي
از چونان تويي (رئيس قبيله) با چون مني (امام و زمامدار)، زمامدار را عامل انحراف
خواهد بود و مؤمن را موجب زبوني.
آری؛ آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
فروغ فرخزاد