آثار بحث از مهدويت

چه آثار و فوايدي بر بحث از مهدويت در اين زمان مترتّب است؟

برخي بر اين گمان‏اند كه طرح وبررسي موضوع مهدويت در اين زمان امري بي‏فايده است، زيرا اين موضوع مربوط به آينده بشريت است وآينده واتفاقات آن امري است مجمل ومبهم، امّا آنچه وظيفه ماست اينكه به تكاليف خود در عصر وزمان خود عمل كنيم؛ زيرا هر عصر وزماني مقتضيات خود را مي‏طلبد... .

پاسخ: بحث از مهدويت در اين عصر وزمان آثار وفوايدي دارد كه به برخي از آنها اشاره مي‏كنيم:

1 - آرمان قيام وانقلاب مهدي(عج) يك فلسفه بزرگ اجتماعي، اسلامي است. اين آرمان بزرگ گذشته از اينكه الهام بخش ايده وراه‏گشاي به سوي آينده است، آينه بسيار مناسبي است براي شناخت آرمان‏هاي اسلامي.

2 - نويد به برپايي حكومتي جهاني واسلامي اركان وعناصر مختلفي دارد كه برخي فلسفي وجهاني است وجزئي از جهان بيني اسلامي است، وبرخي فرهنگي وتربيتي است، برخي سياسي است وبرخي اقتصادي وبرخي اجتماعي است. وبرخي انساني يا انساني، طبيعي مي‏باشد.

انسان مي‏تواند با الگوپذيري از برنامه‏هاي جامع وفراگير حضرت در عصر ظهور به آرمان‏هاي واقعي اسلام نزديك شود.

3 - در طول تاريخ ودر سطح جهان، انقلاب‏هاي گوناگوني از قبيل فرهنگي، سياسي، اجتماعي و... صورت گرفته است، ولي اكثر اين انقلاب‏ها يا در شروع موفق نبوده ويا اينكه در مواجهه با مشكلات فراوان ومقابله با دشمنان خود نتوانسته است دوام بياورد... وتنها نگاه سبزي كه شيعه به مهدويت دارد مي‏تواند با ايجاد روحيه اميد در جامعه، مردم را از نااميدي ويأس برهاند. شيعه معتقد به امام زماني زنده وحاضر وناظر بر اعمال خود است كه او را در مواقع حساس كمك كار خواهد بود. اين اعتقاد از جهت روان‏شناسي آثار عميقي را در روحيه شيعيان خواهد گذاشت.

4 - از آن جهت كه وقت تشكيل حكومت امام زمان(عج) مشخص نيست وهر لحظه مي‏تواند زمان ظهور باشد، لذا وظيفه داريم كه نظري به مباحث مهدويت وظهور كرده وخصوصيات عصر ظهور ووظايف خود در آن عصر را بدانيم.

5 - رسيدن به حكومت جهاني توحيدي در عصر ظهور، شرايطي دارد كه برخي از آنها به دست خود بشر حاصل مي‏گردد، از آن جمله رسيدن بشر به تكامل همه جانبه ورسيدن به مستواي عالي فكري است. لذا بر ماست كه آرمان‏هاي اصيل اسلامي در عصر ظهور را بدانيم تا بتوانيم هر چه بهتر در نزديك شدن آن سهيم بوده و زمينه ساز ظهور حضرت باشيم.

6 - بحث از مهدويت تنها بحث از اموري نيست كه مربوط به آينده بشريّت باشد، بلكه بحث از امامت ومهدويت است، بحث از اينكه در هر زماني بايد امام معصومي موجود باشد، خواه حاضر ومشهور وخواه غايب وپنهان تا حجت‏ها وبينات خداوند باطل نگردد.

و لذا در روايات اسلامي از رسول خدا(ص) مي‏خوانيم: "من مات ولم‏يعرف إمام زمانه مات ميتة جاهليّة"   

"هر كس بميرد و پيشواي زمان خود را نشناسد مرده است از نوع مردن زمان جاهليت. 

بحث از مهدويت، بحث از غيبت و فلسفه آن وآثار و بركات وجود امام در اين عصر غيبت است.

و لذا بحث از مهدويت از وظايف و تكاليف شيعه در عصر غيبت است.

«   فتنه   »

 

رسول اکرم صلی الله علیه و آله

زمانی به مردم رسد که راست گو را تکذیب کنند و دروغگو را تصدیق کنند و امین را خائن شمارند و خائن را مومن پندارند و مرد بی آنکه شهادت از او خواهند شهادت دهد و بی آنکه قسم از او خواهند قسم خورد و خوشبخترین مردم فرومایه پسر فرومایه باشد که به خدا و پیغمبرش ایمان ندارد.

نهج الفصاحه ، حدیث 2366

 

سوال؟

فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه وناچیز ز همه دارائیت، داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تورا چک بکند با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران، میتوان خواند تورا شیعه اثنا عشری؟؟؟؟

مزار نواب اربعه امام زمان علیه السلام

نایبان خاص حضرت مهدى علیه السلام در دوران غیبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پیشین و از علماى پارسا و بزرگ شیعه بودند که «نواب اربعه» نامیده شده‏اند. اینان به ترتیب زمانى عبارت بودند از:

1 - ابو عَمرو عثمان بن سعید عَمرى

2 - ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمرى

3 - ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى

4 - ابو الحسن على بن محمد سَمَرى

البته امام زمان علیه‌السلام، وکلاى دیگرى نیز در مناطق مختلف مانند: بغداد، کوفه، اهواز، همدان، قم، رى آذربایجان، نیشابور و... داشت که به وسیله این چهار نفر، که در رأس سلسله مراتب وکلاى امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مى‏رساندند.

نخستین واسطه امام و مردم، عثمان بن سعید بود که پیشتر از جانب امام هادی و امام حسن عسکری علیه السلام نیز به مقام سفارت منصوب شده بود.


پس از درگذشت عثمان بن سعید، فرزند وی، محمد بن عثمان به فرمان امام زمان علیه السلام منصب پدر را بر عهده گرفت.

شیخ طوسی درباره این پدر و پسر آورده که نامه‌های صاحب الامر علیه السلام توسط عثمان بن سعید و پسرش ابو جعفر محمدبن عثمان به دست شیعیان و خاصان پدرش ابو محمد علیه السلام می‌رسید. این نامه‌ها حاوی امر و نهی و پاسخ به سؤالات شیعیان بود.


محمد بن عثمان در آخر جمادی الاول سال 304 یا 305 هجری از دنیا رفت. هنگامی که حال او در بستر بیماری روبه وخامت گذاشت جماعتی از شیعیان بر بالین وی گرد آمدند و به او گفتند: اگر حادثه‌ای برایتان پیش آید چه کسی به جای شما خواهد بود؟ او در پاسخ گفت: این ابوالقاسم حسین بن روح بن ابوبحر نوبختی، جانشین من است. او سفیر بین شما و صاحب الامر، وکیل او و مورد اطمینان و امین است. به او رجوع کنید و در کارهای مهم به او اعتماد کنید. مرا امر شده بود که این را ابلاغ کنم و ابلاغ کردم.




حسین بن روح نوبختی از زمره 10 کارگزار محمد بن عثمان در بغداد بود و سال‌های درازی را با او همکاری و معاشرت داشت. این کارگزاران با شیعیان در ارتباط بودند و به امور آنان سامان می‌دادند. وی در ماه شعبان سال 326 هجری در گذشت.

آخرین سفیر، ابوالحسن علی بن محمد سمری بود که به وصیت حسین بن روح نوبختی از جانب حضرت صاحب الامر علیه السلام به این منصب انتخاب شد. وی پس از گذشت سه سال در نیمه شعبان سال 329 هجری چشم از جهان فروبست.


قبر این چهار بزرگوار که به «نواب اربعه» مشهورند در شهر بغداد واقع شده است.

منبع : وبلاگ ضاحب

شناخت امت ها با پيشوايشان

(يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناس بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً);1

«ياد كن روزى را كه هر گروهى را با پيشوايشان فرا مى خوانيم. پس هر كس كارنامه اش را به دست راستش دهند، آنان كارنامه خود را مى خوانند و به قدر نخ هسته خرمايى به آنان ستم نمى شود.

تفسير آيه

خداوند متعال در ابتداى آيه به مسأله بسيار مهم رهبرى و نقش تعيين كننده آن در سرنوشت انسان ها پرداخته، مى فرمايد: روز قيامت هر گروهى را با امام و رهبرشان مى خوانيم (يَومَ نَدعُوا كُلَّ اُناس بِاِمامِهِم). مراد آيه اين است كه انسان ها هر رهبر و پيشوايى را در زمان خود برگزينند، در روز قيامت همراه او خواهند بود. اگر آنان رهبرى پيشواى دينى (پيامبر يا جانشين او) را در زمان خود بپذيرند، با او محشور خواهند شد و اگر رهبرى شيطان و پيشوايان گمراهى را انتخاب كنند، همراه آنها خواهند بود. پس در هر زمان هم امام نور وجود دارد و هم امام نار و هر كس امامت هر كدام را براى خويش برگزيند، در روز قيامت با او خواهد بود.

چنين تعبيرى در عين اينكه يكى از اسباب تكامل انسان را بيان مى كند، به او نيز هشدار مى دهد كه در انتخاب رهبر دقت لازم را داشته باشد و راهبرى انديشه و برنامه زندگى خود را به دست هر كس نسپرد. او بايد بداند رهبر در نوع عملكرد آدمى، تأثير گذار بوده، او را در روز قيامت در صف «اصحاب يمين» (افرادى كه نامه عمل آنان به دست راست شان داده مى شود) و يا در گروه «اصحاب شمال» (افرادى كه نامه عمل آنها به دست چپ شان داده مى شود) قرار مى دهد.

تأويل آيه

از اين آيه شريفه استفاده مى شود كه در هر زمانى، بايد امام نور و پيشواى آسمانى باشد تا در روز قيامت، مردم زمان او با وى محشور شوند. توجّه به اين نكته بايسته است كه رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)آخرين پيامبر الهى بود و از طريق عامه (اهل سنت) و خاصه (شيعه) از آن حضرت نقل شده كه بعد از من دوازده نفر خليفه و جانشين هستند. در روايات نخستين آنها امام على(عليه السلام)و آخرين شان امام مهدى(عليه السلام) معرفى شده است. از مطالب ياد شده به دست مى آيد كه يكى از مصاديق امام در اين آيه امام مهدى(عليه السلام) است.

كلينى(ره) از فضيل بن يسار نقل مى كند:

«سَألتُ اَبا عبدِاللّه(صلى الله عليه وآله) عَنْ قَولِ اللّه تبارَكَ و تَعالى (يَومَ نَدعُوا كُلَّ اُناس بِاِمامِهِم)؟ فقالَ: يا فُضَيل اِعرِفْ اِمامَكَ لَمْ يضُرُّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الاَمر أو تَأَخَّرَ وَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ ثُمَّ ماتَ قَبلَ اَنْ يَقُوم صاحِبُ هذَا الاَمرِ كانَ بِمَنزِلَةِ مَنْ كانِ قاعِداً فِى عَسكَرِهِ لا بَل بِمَنزَلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحتَ لِوائِهِ»;(2)

از امام صادق(عليه السلام) درباره آيه شريفه يَومَ نَدعُوا كُلُّ اُناس بِاِمامِهِم پرسيدم، حضرت فرمود: اى فضيل! امامت را بشناس. پس به درستى كه اگر امامت را شناختى به تو ضرر نمى رسد كه اين امر (زمان فرج و قيام) جلو بيفتد يا به تأخير. كسى كه امامش را بشناسد و پيش از قيام صاحب الامر از دنيا برود، مانند كسى است كه در لشكر حضرت قرار دارد. نه، بلكه مثل كسى است كه در زير پرچم آن حضرت باشد.

اينكه حضرت، كلمه «امام» را به صورت مفرد مى آورد و از ضمير مخاطب استفاده مى كند، به دست مى آيد كه هر چند معرفت همه امامان لازم است; ولى معرفت و شناخت امام زمان، جايگاه ويژه اى دارد و انسان بايد توجّه خاصى به او داشته باشد. لازمه اين بيان، اين است كه امام، بايد در هر زمانى باشد. در روايتى ديگر امام(عليه السلام) چنين مى فرمايد:

«فَمَنْ عَرفَ اِمامَهُ كانَ كَمَنْ كانَ فِى فُسطاطِ المُنتَظَر(عليه السلام)»;(3)

پس، كسى كه امامش را بشناسد، مانند كسى است كه در خيمه منتظر(امام) باشد.

از اين بيان استفاده مى شود كه امام صادق(عليه السلام) در معرفى امام منتظر ـ به عنوان يكى از مصاديق امام در آيه شريفه ـ عنايت ويژه اى دارد و روايت پيشين را به قيام صاحب الامر ربط مى دهد.(4)

چند نكته

در اين روايات نسبت به «معرفت امام» توجهى ويژه شده و وظيفه اصلى و مهم هر فرد، شناخت امام زمان دانسته شده است.

1. در اهميت معرفت مى توان گفت: آدمى موجودى داراى اختيار و اراده و در نوع انتخاب خود آزاد و مستقل است. لازمه انتخاب، وجود راه هاى متعدد است. براى انتخاب راه صحيح و رسيدن به هدف نهايى و كمال مطلوب، به معرفت و شناخت درست و كامل نياز است. شناخت نادرست يا ناقص، باعث مى شود راهى نامناسب انتخاب و پيموده شود كه به سرانجام نيك، پايان نمى پذيرد.

در ميان شناخت ها، معرفت امام اهميت ويژه اى دارد; چرا كه خداوند سرپرستى امور انسان ها را به عهده امام گذاشته است. آنان نيز بايد پيرو و فرمان بردار او باشند و زمام امور و زندگى خود را به دست او داده و حول محور او بچرخند. در اين صورت طبيعى است كه انسان بايد بداند اختيار زندگى خويش را به دست چه كسى مى سپارد.

3. «معرفت امام» باعث مى شود كه انسان با وظيفه خود در زندگى آشنا شده و به آنچه امام از او بخواهد، عمل كند. اطاعت امام، اطاعت از خداوند است: (اَطيِعُوا اللّه وَاَطيِعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِى الاَمْرِ مِنْكُمْ)(5). چنين كسى در راه بندگى خدا گام مى نهد و از چيزى نمى ترسد و چيزى نيز به او آسيب نمى رساند; چرا كه خداوند عهده دار او است: (اللّهُ وَلِىُّ الَّذين آمَنُوا)(6)

4. پاداش اين فرد، همانند ثواب كسى است كه در لشكر حضرت حاضر بوده و از ياران آن بزرگوار است.

-------------------------------------

1. اسراء (17)، آيه 71.

2. كافى، ج 1، ص 371، ح 2.

3. كافى، ج 1، ص 372، ح 7.

4. اين روايتها در كتاب هاى متعددى نقل شده است; ر.ك: معجم احاديث الامام المهدى(عليه السلام)، ج 5، ص 231.

5. نساء (4)، آيه 59.

6. بقره (2)، آيه 257.

زمينه‌هاي ظهور و علائم آن

ظهور امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) شرايط و نشانه هايي دارد كه از آنها به عنوان زمينه‌هاي ظهور و علائم آن ياد مي‌شود تفاوت اين دو آن است كه زمينه‌ها در تحقق ظهور تأثير واقعي دارند به گونه‌اي كه با فراهم شدن آنها ظهور امام اتفاق مي‌افتد و بدون آنها ظهور نخواهد بود. ولي علائم در وقوع ظهور نقشي ندارند بلكه تنها نشانه هايي هستند كه به وسيله آنها مي‌توان به اصل ظهور و يا نزديك شدن آن پي برد.

با توجه به تفاوت ياد شده به خوبي مي‌توان دريافت كه زمينه‌ها و شرايط نسبت به علائم و نشانه‌ها از اهميت بيشتري برخوردارند بنابراين لازم است كه بيش از آنكه به دنبال علائم باشيم به زمينه‌ها توجه كنيم و در حد توان خود در تحقق آنها بكوشيم. به همين جهت ما ابتدا زمينه‌ها و شرايط ظهور را توضيح مي‌دهيم و در پايان به اختصار برخي از علائم ظهور را بر مي‌شمريم.

زمينه‌هاي ظهور

هر پديده‌اي در جهان با فراهم آمدن شرائط و زمينه‌هاي آن به وجود مي‌آيد و بدون تحقق زمينه‌ها امكان وجود براي هيچ موجودي نخواهد بود. هر زميني قابليت پرورش دانه را ندارد و هر آب و هوايي مناسب با رشد هر گياه و نباتي نيست. وقتي كشاورز مي‌تواند انتظار برداشت خوب از زمين داشته باشد كه شرايط لازم براي به دست آمدن محصول را تهيه كرده باشد.

بر اين اساس هر انقلاب و رويداد اجتماعي نيز به زمينه‌ها و شرايط آن بستگي دارد؛ همانگونه كه انقلاب اسلامي ايران نيز با فراهم آمدن مقدمات آن به پيروزي رسيد. قيام و انقلاب جهاني امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) كه بزرگترين حركت جهاني است نيز پيرو همين اصل است و بدون تحقق زمينه‌ها و شرايط آن به وقوع نخواهد پيوست.

مقصود از اين سخن آن است كه تصور نشود امر قيام و حكومت امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از روابط حاكم بر جهان آفرينش مستثني است و حركت اصلاحي آن بزرگوار از راه معجزه و بدون اسباب و عوامل عادي به سرانجام مي‌رسد. بلكه بر اساس تعاليم قرآن و پيشوايان معصوم(عليهم السلام)، سنّت الهي بر اين قرار گرفته كه امور عالم از مجراي طبيعي و علل و اسباب عادي انجام گيرد.

امام صادق(عليه السلام) فرمود:

«خداوند امتناع دارد از اينكه امور را جز از راه اسباب (آن) فراهم آورد.» ( 1 )

و در روايتي از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است كه شخصي به ايشان عرض كرد:

«مي گويند زماني كه امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) قيام كند همه امور بر وفق مراد او خواهد بود.

حضرت فرمود: هرگز چنين نيست. قسم به آنكس كه جانم در دست اوست اگر بنا بود براي كسي كارها خود به خود درست شود همانا براي رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) چنين مي‌شد.» ( 2 )

البته سخن فوق بدين معني نيست كه در قيام بزرگ مهدوي، امدادهاي غيبي و آسماني وجود نخواهد داشت بلكه مقصود آن است كه در كنار امدادهاي الهي، زمينه‌ها و عوامل و شرايط عادي نيز بايد فراهم شود.

با اين مقدمه ابتدا بايد زمينه‌هاي ظهور را بشناسيم و سپس در راه تحقّق آنها گام برداريم.

مهمترين زمينه‌هاي قيام و انقلاب جهاني امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) چهار چيز است كه هر يك را جداگانه مورد بررسي قرار مي‌دهيم:

---------------------------------------

1. ميزان الحكمة، ج 5، ح 8166.

2. الغيبة نعمانى، باب 15، ح 2.

ادامه نوشته

حقيقت انتظار و جايگاه آن

براي «انتظار» معاني گوناگوني گفته‌اند و لي با دقت و تأمّل در اين كلمه مي‌توان به حقيقت معني آن پي برد. انتظار، چشم به راه بودن است و اين چشم به راهي به تناسب بستر و زمينه آن ارزش پيدا مي‌كند و آثار و پيامدهايي دارد. انتظار تنها يك حالت روحي و دروني نيست بلكه از درون به بيرون سرايت مي‌كند و حركت و اقدام را مي‌آفريند. به همين دليل است كه در روايات، انتظار به عنوان يك عمل و بلكه بهترين اعمال، معرفي شده است. انتظار به «منتظر» شكل مي‌دهد و به كارها و تلاش‌هاي او جهت خاصّي مي‌بخشد.

بنابراين «انتظار» با نشستن و دست روي دست گذاشتن، نمي‌سازد. انتظار با چشم به در دوختن و حسرت خوردن، تمام نمي‌شود؛ بلكه در حقيقت انتظار، حركت و نشاط و شور آفريني نهفته است.

آنكه در انتظار مهمان عزيزي است، سر از پا نمي‌شناسد و در تلاش است تا خود و محيط اطراف خود را براي آمدن مهمان، آماده كند و موانع حضور او را بر طرف سازد.

سخن درباره انتظار رويدادي بي نظير است كه در زيبايي و كمال، نهايت ندارد. انتظار روزگاري است كه در سبزي و خرّمي در تمامي روزگاران گذشته مثالي نداشته است و جهان چنان دوران زيبايي را هرگز تجربه نكرده است. اين همان انتظار حكومت جهاني امام مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) است كه در روايات، از آن به «انتظار فرج» ياد شده است و آن را از بهترين اعمال و عبادات، بلكه پشتوانه قبولي همه اعمال، شمرده است.

پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:

«بهترين اعمال امت من، انتظار فرج است.»( 1 )

امام صادق(عليه السلام) به ياران خود فرمود:

«آيا شما را از چيزي آگاه نكنم كه خداوند بدون آن هيچ عملي را از بندگان نمي‌پذيرد؟ گفتند: بفرماييد. فرمود: گواهي به يگانگي خدا و نبوت پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) و اقرار به آنچه خدا امر فرموده و ولايت ما و بيزاري از دشمنان ما ـ يعني ما امامان بخصوص ـ و تسليم شدن در برابر ايشان (=امامان) و پرهيزكاري و كوشش و خويشتن داري و انتظار قائم(عجل الله تعالي فرجه الشريف) »( 2 )

بنابراين «انتظار فرج» انتظاري است كه ويژگيهاي خاص و منحصر به فرد دارد كه لازم است به خوبي دانسته شود تا رمز و راز آن همه فضيلت و آثار كه براي آن خواهيم شمرد آشكار گردد.

---------------------------------

1. بحارالانوار، ج 52، ص 122.

2. الغيبة نعمانى، باب 11، ح 16، ص 207.

دعایی که امام زمان (عج) در ایام گرفتاری ها به ما یاد داد

دعایی که امام زمان (عج) در ایام گرفتاری ها به ما یاد داد:

«یا مَن إذا تضایقتِ الأمورُ فَتحَ لها باباً لم تَذهَب الیه الأوهامُ صَلِّ على محمد و آل محمد و افتح لأموریَ المتضایقةِ باباً لم یَذهَب الیه وَهمٌ یا ارحم الراحمین»

« ای خدایی که وقتی حلقه‌های بلا به هم گره می‌خورد و انسان را در فشار قرار می‌دهد، در این زمان دری را به روی بندگان باز می‌کند که فکر و وهم بشر هم به آن جا نمی رسید. خدایا صلوات خود را بر محمد و آل محمد نازل فرما و مرا که در بن بست گیر کرده ام، تو خودت راهی برایم باز کن که به عقل من نمی رسد.»
   

انتظار

و ناگهان

صدایی آمد

از كرانه های دور

از آرمان دوست

به دشت های سرد

و قلب های سرد و كور

سلام شب!

از او كه با صدای او تو آمدی بگو...

از او به هر كه چون توست:

به قصه های بی كسی،

و غصه های ناكسی؛

به قلب، آخرین تپش،

و عشق، اولین نفس!

صدای دور همدمی

كه روزی از طلوع مهر جمعه ای،

دراین زمان، در آخرالزمان؛

در این جهان؛

اجازه ای از آفریدگار آن گرفته و به ما سلام می كند!

شتاب كن! صدای پای طاهرش،

به گوش عاشقان شب،

چه سهل می رسد.

صدایش از كرانه های دور نه؛

از ابتدای فصل می رسد!

چرا به دور زل زدی؟

شتاب كن،

شباهت­های زنبور عسل و انسان

۱-  زنبور عسل به هیچ وجه لحظه­ای بدون ملکه­اش زندگی نمی­کند. آیا ما لحظه­ای با امام زمان زندگی کرده­ایم؟ اگر نکرده­ایم برای شروع هیچ وقت دیر نیست.

۲-  زنبور عسل بهترین جا و بهترین غذا و بهترین امکانات خود را به ملکه­اش تقدیم می­کند. آیا ما هم برای امام زمان علیه­السلام در بهترین جای وجدانمان، یعنی قلبمان جایگاهی در نظر گرفته­ایم؟ آیا برای ایشان به فکر تدارک بهترین غذا، که همان غذای حلال و پاک است بوده­ایم؟ آیا بهترین امکانات خود را تدارک دیده­ایم؟ اگر نه برای شروع هیچ وقت دیر نیست.

۳-  زنبور عسل به هنگام خطر ابتدا ملکه­اش را از خطر دور می­کند حتی اگر خودش فدا شود. آیا ما­­­­­­­ هم برای سلامتی و دفع بلا از وجود نازنین امام عصر علیه­السلام به درگاه خدا دعا کرده­ایم؟ اگر نه برای شروع هیچ وقت دیر نیست.

۴-    زنبور عسل چون بخواهد برای ملکه غذا تهیه کند، فقط از گرده گل تغذیه می­کند.

آیا به آنچه می­خوریم بلکه مهمتر از آنچه می­خوریم، آنچه می­خوانیم، که غذای روح است توجهی داشته­ایم؟ آیا ما نمی­خواهیم برای حضرت مهدی علیه­السلام در جامعه تبلیغ کنیم اگرچه بی­توجه بوده­ایم؟

۵- زنبور عسل همواره و همیشه در کنار ملکه است چه در کندو بماند و چه آن را ترک کند. آیا ما هم همواره در کنار اماممان می­مانیم؟ اگر روزی ماندن در کنار او با منافع دنیایی ما سازگار نبود چه می­کنیم؟ ما با هم پیمان می­بندیم که همواره در کنارش بمانیم، حتی به بهای جانمان.

روزی اگر ولای تو گردد بلای جان                     ما می­خوریم آن بلا را به قیمت جان

۶-  زنبور عسل برای ملکه­اش غذای اختصاصی تهیه می­کند اما از عسلش همه موجودات بهره­مند می­شوند. شما در خانواده، در محل تحصیل، محل کار و به طور کلی در اجتماع چقدر برای دیگران مفید بوده­اید؟

۷-    ملکه زنبور عسل، سیصد برابر زنبوران نر چهل برابر زنبوران ماده، عمر می­کند.

      همان خدایی که مقدر فرموده تا ملکه زنبورها چند ده برابر سایر زنبورها عمر کند، می­تواند عمر مبارک حضرتش را چندین برابر کند.

سخنان امام زمان (عج)  پس از ظهور

حضرت مهدی (علیه اسلام) پس از ورود به مسجد الحرام ابتدا میان کعبه و مقام ابراهیم، رو به کعبه دو رکعت نماز به جا می آورد. آن گاه توسط یکی از یارانش برای مردم معرفی می گردد و سپس به رکن حجرالاسود پشت خود را تکیه می دهد و برای مردم سخنرانی می کند.

متن سخنرانی حضرت مهدی (علیه اسلام) این گونه است: « ای مردم! ما علیه کسانی که به ما ظلم کردند و حق ما را غضب کردند؛ از خدا و هر کس از مردم که دعوت ما را پاسخ گوید: یاری و کمک می خواهیم.

ما اهل بیت پیامبر شما محمد« ص» هستیم. ما نزدیک ترین مردم به خدا و محمد هستیم. هر کس درباره خدا با من محاجه کند، پس من نزدیک ترین مردم به خدا هستم. هر کس درباره آدم با من محاجه کند، من نزدیک ترین مردم به آن هستم. هر کس درباره نوح با من محاجه کند، من نزدیکترین مردم به نوح هستم. هر کس درباره ابراهیم با من محاجه کند من نزدیکترین مردم به ابراهیم هستم. هر کس درباره اسماعیل با من محاجه کند من نزدیک ترین مردم به اسماعیل هستم. هر کس در باره موسی با من محاجه کند، من نزدیک ترین مردم به موسی هستم. هر کس درباره عیسی با من محاجه کند، نزدیک ترین مردم به عیسی هستم.

ای مردم! هر کس درباره محمد« ص» با من محاجه کند، نزدیک ترین مردم به محمد هستم. ای مردم! هر کس با من درباره کتاب خدا محاجه کند، پس من نزدیک ترین مردم به خدا هستم. ای مردم! هر کس درباره پیامبران با من محاجه کند، من نزدیک ترین مردم به پیامبر هستم.

آیا خداوند در کتاب محکمش نفرمود: « ان الله اصطفی آدم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریه بضها من بعض والله سمیع علیم» (آل عمران: 34 )؛ (بدرستیکه خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید که بعضی از آنان ذریه بعضی دیگر هستند و خداوند شنوا و داناست.) من باقیمانده از آدم، ذخیره (خیره) نوح برگزیده ابراهیم و انتخاب شده محمد هستم.

آگاه باشید که هر کس درباره کتاب خدا با من محاجه کند، من نزدیک ترین مردم به کتاب خدا هستم. آگاه باشید که هر کس درباره سنت رسول خدا« ص» با من محاجه کند، من نزدیک ترین مردم رسول خدا هستم. شنوندگان و حاضران را سوگند می دهم که سخن را به غایبان برسانند

به حق خدا و به حق رسول خدا« ص» و به حق خودم - چرا که من بر شما حق خویشاوندی با رسول خدا دارم - از شما درخواست می کنم که ما یاری کنید و در مقابل کسانی که به ما ظلم و ستم روا می دارند، از ما دفاع کنید به تحقیق ما ترسانیده شده ایم، مورد ستم قرار گرفته ایم، ما و فرزندانمان از وطن مان رانده شده ایم و به ما ظلم شده است و ازحقّمان منع شده ایم و اهل باطل در میان ما جدایی افکنده اند.

خدا را در مورد ما در نظر بگیر و دست از یاری ما برندارید و ما را یاری کنید تا خدا شما را یاری کند. »

منابع: ‌بحارالانوار، ج 52، ص 238، حدیث 105 - ص 223 حدیث 91 - ص 305 حدیث 78

آيا ما منتظريم؟

شاید این جمعه بیاید شاید ...

انتظار، سرفصل اميد به آينده‌اي روشن و مايه عشق و شور و اميد و تلاش براي آماده‌سازي خود و جامعه براي آمدن و ظهور امام منتظر است. انتظار، هرگز يك روحية بازدارنده، فلج‌كننده و يأس‌آور نيست، بلكه موجب دوركردن عنصر بدبيني به آينده، از نهاد انسان در جامعة بشري است. انتظار، معيار ارزش انسان‌ها است. آرزوها و آمال انسان‌ها معيار خوبي براي سنجش ميزان رشد و تعالي آن‌ها است. آرزوهاي متعالي، حكايت از كمال روح و رشد شخصيت انسان‌ها مي‌كند؛ برعكس آرزوهاي حقير و بي‌ارزش، نشان از بي‌اهميتي و رشدنيافتگي افراد دارد. آرزوها، انسان را به حركت وا مي‌دارد.

انتظار، اعتراض دائمي برضد بي‌عدالتي‌ها است؛ نجات از سكون و ركود است، ‌در صحنه‌بودن است. انتظار، نقش مهمي در سازندگي، پويايي و اصلاح فرد و جامعه در زمان غيبت دارد. اگر انسان منتظر، به وظايفي كه براي او شمرده شده است عمل كند، به الگوي مطلوب انسان ديندار دست مي‌يابد.

انتظار مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف اقتداي به او، ‌بيعت با او و سرسپاري به فرمان او است؛ سنگرباني عقيده، مرزباني انديشه و مبارزه در راه پاسداري از حريم دين و ولايت است. انتظار فرج، كار است، حركت است، تلاشي هدفمند است و با بي‌هدفي، سكون و تن‌آسايي سازگاري ندارد. مگر مي‌شود در انتظار سرسبزي روزگاران بود و در فصل برگ‌ريزان، از پا نشست؟

منتظر، تلاشگري نستوه است كه برابر هر انحرافي مي‌ايستد و با الهام از شيوه و آيين امام و مقتداي مورد انتظار خويش، در راه اصلاح خود و جامعه‌اش به جهاد و مقاومت مي‌پردازد. از آن زمان كه فرشتگان الهي به امر خدا، برابر حضرت آدم عليه السلام سر به سجده فرود آوردند، بحث از انتظار موعودي از سلالة آخرين پيامبر الهي به ميان آمد. ديگر اين، وظيفه تمام فرستادگان آسماني شد كه منتظر باشند و ديگران را هم به انتظار دعوت كنند. آن زمان كه لوط، برابر فاسدان قوم خود قرار گرفت و گفت: «كاش براي مقابله با شما قدرتي داشتم يا به تكيه‌گاهي استوار پناه مي‌جستم»۱ انديشه انتظار قائم، در روح و جانش جاري بود. امام صادق عليه السلام فرمود:

حضرت لوط عليه السلام اين سخن را نگفت، مگر براي تمناي دسترسي به قدرت قائم ما. و آن تكيه‌گاه استوار، چيزي نبود، جز استواري و توانايي ياران او ... ۲.

انتظار، در زمان غيبت و عدم حضور ظاهري امام در جامعه، به نوعي، اعلام پذيرش ولايت و امامت آخرين وصي پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله و سلم است و همين انتظار موجب مي‌شود ارتباط شيعيان با امامشان ـ اگرچه به صورت ارتباط قلبي و معنوي ـ حفظ شود.

اما به‌راستي منتظر واقعي كيست؟...

منتظر واقعي، كسي است كه به امامش معرفت داشته باشد؛ يعني اعتقاد به ولايت و معرفت به شخصيت او. اعتقاد به ولايت، تعهد و پيماني است كه جز با اطاعت كامل نمي‌شود. كسي منتظر واقعي است كه علاوه بر خودسازي به ديگرسازي نيز بپردازد، تا از اين طريق، زمينه‌هاي ظهور آن حضرت را فراهم سازد.

پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم پيش از اين‌كه ستاره پرفروغ امامت امامان عليهم السلام طلوع كند، برترين جهاد امتش را انتظار فرج دانسته است؛ زيرا انتظار فرج، انتظار جهاد و انقلابي عظيم بر ضد تمام ظلم‌ها و جنايت‌ها و اجراي عدالت به تمام معنا در سراسر جهان است. حضرت علي عليه السلام در حديثي فرموده است:

كسي كه در انتظار اقامة نماز به سر برد، در طي زمان انتظارش، در حال نماز به شمار مي‌رود.۳

پس كسي كه در انتظار اقامة دين حق و برپايي دستورهاي الهي در سراسر جهان است، چه پايگاه و منزلتي دارد؟ در زندگي ظاهري دنيا، هر امام، در عصر خود به حمايت و ياري پيروان و شيعيان خود نياز دارد. امام، اگر علي عليه السلام هم باشد، اگر حمايتگري نيابد و شاهد خيانت دوستان باشد، مجبور به خانه نشيني است، تا چه رسد به امامي كه در غيبت به‌سر مي‌برد و انقلاب بسيار عظيمي در پيش دارد كه فقط با حمايت پيروان و شيعيانش تحقق خواهد پذيرفت.

اگر منتظر بازگشت يوسف زهراييم، آيا آماده استقباليم؟ ... عاشق و دلباختة گل نرگس، منتظر نشانه و علامت نيست؛ بلكه منتظر خود حضرت است و مي‌داند اين آمادگي، جز با اطاعت از فرامين آن امام بزرگوار، به‌دست نمي‌آيد.

حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف فرمود:

پس هر يك از شما بايد به آنچه به وسيلة آن به دوستي ما نزديك مي‌شود عمل كند و آنچه از جانب او، ما را به خشم و ناراحتي نزديك نمايد دوري كند؛ زيرا فرج ما آني و ناگهاني فرا مي‌رسد.

اين حديث، وظيفة ما را به خوبي مشخص مي‌كند و ما را متوجه اين امر مي‌كند كه در هر حال بايد آمادة ظهور حضرت باشيم. امام صادق عليه السلام فرموده است:

براي ظهور و قيام حضرت قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف خود را مهيا سازيد؛ گرچه اين آمادگي در حد فراهم كردن يك تير باشد.۴

حضرت، براي برپايي عدالت، قيام مسلحانه مي‌كند. در حقيقت، اين حديث مي‌خواهد بگويد كسي كه طالب ظهور آن حضرت است، بايد در جهت زمينه‌سازي نهايت جهاد و كوشش را بنمايد.

امام هادي عليه السلام فرمود:

قائم آل محمد، مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است كه واجب است در زمان غيبتش منتظر او باشند و زمان ظهورش، مطيع باشند.

بنابراين امام معصوم در اين حديث، انتظار امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را واجب دانسته است.

با توجه به جايگاه بلندي كه انتظار در مكتب شيعه دارد و تأكيدها و سفارش‌هاي فراوان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم عليهم السلام بر موضوع انتظار فرج، شيعيان بايد به اين موضوع اهتمام بيشتر و توجهي درخور داشته باشند. بايد مراقب بود اعتياد به غيبت امام، گريبانگير ما نشود.

هم‌اكنون هزار و اندي سال از غيبت آن امام معصوم مي‌گذرد و هنوز اذن ظهور از ناحيه ذات اقدس اله صادر نشده است. چرا تأخير؟... يقيناً تأخير از ما است؛ زيرا طبق فرمايش مولايمان، اين ما هستيم كه يكدل نشده‌ايم و در راه او به‌طور شايسته، قدم بر نداشته‌ايم:

اگر شيعيان ما كه خداوند آنان را در بندگي‌اش ياري كند، در عهد و وفاي به ولايت ما يكدل و يك‌صدا بودند، ميمنت ديدار و ظهور ما اين‌قدر به تأخير نمي‌افتاد.۵

عدم وفاي به عهد پيروانش، موجب محروميت جهان بشريت از اين فيض بزرگ خدايي شد. آيا جز اين است كه زندان غيبت، دستان يداللهي او را بسته است و از تزلزل و تحير بشريت در غم و اندوه به سر مي‌برد و با دلي غمگين، همگان را به دعا براي تعجيل در فرج خويش فرا مي‌خواند

هميشه دردهايمان را براي حضرت سوغات نبريم؛ بلكه به وظايفمان مقابل حضرت كه يكي از آن‌ها دعاي بسيار براي تعجيل در ظهور او است اهميت دهيم. به راستي آيا براي ما عذري در كوتاهي از اين دعاي مهم باقي مي‌ماند؟ چرا كه بهترين و مؤثرترين عملي كه بتوان با آن پدر مهربان ارتباط برقرار كرد و بسيار در تعجيل ظهورش مؤثر مي‌باشد، دعا است.

مولاي ما! شب سياه غيبت تو بس طولاني شده است. بسياري در اين سياهي شب به سوي دنيا مي‌گريزند؛ اما سپيده دم كه آن‌ها دورش مي‌پندارند، به زودي آشكار خواهد شد.

۱)سوره هود،آيه۸۰..

۲).بحار الانوار،ج۱۲،ص ۱۵۸.

۳) . بحارالانوار، ج۷ ص۲۵۵.

۴) . همان، ج۵۲، ص۳۶۶.

۵) . همان، ج53، ص177.

تکالیف و وظایف شیعه در زمان غیبت امام زمان (عج)

 با توجه به احادیث خاندان وحی ، در عصر غیبت ، وظایف و تکالیفی برای شیعه مشخص و معین نموده اند که بخشی از آن ها بدین ترتیب است :

1)معرفت و شناخت آن حضرت : یکی از وظایف شیعه نسبت به امام زمان (عج) به دست آوردن شناخت صفات و آداب و ویژگی های آن جناب و علائم حتمی ظهور او می باشد .زیرا آن حضرت ، امامی است واجب الاطاعه و هرکس که اطاعتش واجب است باید صفاتش را شناخت ، تا با شخص دیگری که مقام او را به دروغ و ستم ادعا می کند ، اشتباه نگردد. بنابراین شناخت و دانستن صفات مولایمان حضرت حجّت (ع) واجب است . امام صادق (ع) فرموده است : « به درستی که بهترین و واجب ترین فریضه ها بر انسان شناخت پروردگار و اقرار به بندگی او است ..... و پس از شناخت فرستاده ی خدا است و گواهی دادن به پیغمبری او .... و بعد از آن ، شناختن امامی است که به صفت و نامش در حال سختی و راحتی به او اقتدا می نمایی .»

2)انتظار فرج و ظهور آن حضرت : یکی از مهم ترین و پر ارزش ترین وظایف و تکالیف شیعه در عصر غیبت موعود جهان مسئله انتظار است . انتظار در لغت به معنای « انتظار کشیدن و مراقب بودن » است ، و معمولاً به حالت کسی گفته می شود که از وضع موجود ناراحت است و برای ایجادوضع بهتری تلاش می کند . امام صادق (ع) می فرماید: « هر کس خواسته باشد از یاران قائم (ع) باشد ، باید که منتظر باشد و با پرهیزکاری و خوی های پسندیده عمل کند، و اوست منتظر .»

3)محزون بودن از فراق آن حضرت : این امر ، یکی از نشانه های دوستی و اشتیاق به آن امام است . امام رضا (ع) می فرماید: « چه بسیار زنان جگر سوخته ی مومنه و چه بسیار مردان مومن جگر سوخته خواهند بود ، آنگاه که « ماء معین» (امام زمان ) مفقود و غایب گردد.» و نیز امام صادق (ع) می فرماید: « شخص مهموم و اندوهگین به خاطر ما که غم و اندوهش از جهت ظلمی است که بر ما رفته ، نفس کشیدنش تسبیح گویی است ، و همّ او به خاطر امر ما عبادت است ، و پنهان داشتن سرّ ما ، برای او به منزله ی جهاد در راه خداوند است .»

 4)دعا کردن برای آن حضرت : یکی از وظایف شیعیان و عاشقان منتظر ، در عصر غیبت ، خواندن دعاهایی است که از طریق اهل بیت و ناحیه مقدسه آن حضرت وارد شده است . مانند: دعای عهد ـ ندبه ـ زیارت آل یاسین ـ اللهم عرفنی نفسک ـ الهی عظم البلاء ـ اللهم کن لولیک ـ

 5)صدقه دادن به نیابت از آن حضرت : این امر نشانه ی مودّت و دوستی آن جناب و ولایت اوست . سید بن طاووس ـ رحمه الله ـ در کتاب « کشف المحجه» به فرزندش چنین سفارش می کند : « ..... در پیروی و وفاداری و تعلّق خاطر و بستگی نسبت به آن حضرت به گونه ای باش که خداوند و رسول او (ص) و پدران آن حضرت و خود او از تو می خواهند ، و حاجات آن بزرگوار را بر خواسته های خود مقدّم بدار، هنگامی که نماز های حاجت را به جای می آوری و صدقه دادن از سوی آن حضرت را ، پیش از صدقه دادن از سوی خودت و عزیزانت قرار ده و دعا کردن برای آن حضرت را مقدم بدار ، که سبب می شود به سوی تو توجّه فرماید و به تو احسان نماید .... »

 6)حج رفتن به نیابت آن حضرت : این کار ، بین شیعیان در روزگار قدیم متداول بوده است . حاجیان معمولاً در مراسم عبادی ـ سیاسی حج ، بعد از آن که اعمال واجب خود را انجام دادند، سعی می کنند اعمال حج را به نیابت از طرف محبوب ترین افراد خود نیز انجام دهند . حضرت مهدی (عج) که محبوب ترین افراد نزد شیعیان است ، از هر کس شایسته تر است که به نیابت از آن حضرت حج به جای آورده شود . و به طور مسلم ، این عمل باعث می شود که حج خود او نیز ، بیشتر مورد قبول حق تعالی قرار گیرد .ولی باید توجه داشت که پول حجی که نیابتاً از امام زمان (عج) انجام می گیرد حتماً پاک و بدون شبهه باشد.

 7)قیام هنگام شنیدن نام آن حضرت : شایسته است یک شیعه واقعی هر گاه نام مبارک آن حضرت ، خصوصاً « قائم» برده می شود ، برخیزد و به احترام آن امام تمام قد بایستد. چنانکه سیره ی بعضی از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ ما چنین بوده است .

 8)دعا برای حفظ ایمان : چون در عصر غیبت خطرات بسیار و امواج خطرناکی خانه ی دل انسان را تهدید می کند ، لازم است که ضمن تلاش جدی برای تخلّق به اخلاق الهی ، دست به دعا بلند کرد و از خداوند استمداد نمود. دعایی است که سید بن طاووس در کتاب « مهج الدّعوات » آورده ، در حدیثی که غیبت حضرت مهدی (عج) در آن یاد شده ، راوی گوید : عرض کردم : شیعیانت چکار کنند ؟ فرمود : « بر شما باد به دعا کردن و انتظار فرج کشیدن » سپس گوید عرضه داشتم : به چه چیزی دعا کنیم ؟ فرمود : می گویی : « اَلّهُمَّ اَنتَ عَرَّفتَنی نَفسَکَ ، وَ عَرَّفتَنی رَسُولَکَ ، وَ عَرَّفتَنی مَلائِکَتَکَ ، وَ عَرَّفتَنی نَبِیَّکَ وَ عَرّشفتَنی وُلاةَ اَمرِکَ ؛ اَلّلهُمَّ لا آخَذُ اِلاّما اَعطَیتَ ، وَلا اَوقی اِلاّما وَقَیتَ ، اللّهُم لاتُغَیبنی عَن مَنازِلژ اَولیائِکَ ، وَ لاتُزِغ قَلبی بَعدَ اِذهدیتنی ، اللّهُم اهدِنی لِولایهِ مَن فَرَضتَ طاعَتَهُ»         « بار خدایا!تو خودت و فرستاده ات و فرشتگانت و پیغمبرت و والیان امرت را به شناساندی ، بارخدایا ! من نگیرم جز آن چه که تو عطا کنی و هیچ نگهدارنده ای جز تو برایم نیست ؛ بار خدایا ! مرا از منازل دوستان خود دور مگردان ، و دلم را پس از آن که هدایت کرده ای منحرف منمای ؛ خدایا ! مرا به ولایت کسی که اطاعتش را بر من واجب ساخته ای هدایت فرمای .»

 9 ) سعی در اصلاح جامعه و امر به معروف و نهی از منکر : از جمله وظایف مهم شیعیان و شیفتگان حضرت حجت (ع) اصلاح جامعه خود است . البته بدیهی است که امتی می تواند در رابطه ی این امر مهم موفق باشد که خود سازی را مقدم بر دیگر سازی بداند و به خود بیشتر بپردازد . سعی و تلاش در راه اصلاح دیگران و مبارزه با کج روی ها و فساد ها و اهتمام به امر به معروف و نهی از منکر به منظور اصلاح جامعه و تربیت انسان های صالح و شایسته وظیفه ی عاشقان در عصر غیبت است . پیامبر اکرم (ص) می فرماید : « هر کس صبح کند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد، مسلمان نیست و کسی که بشنود فریاد انسانی را که از مسلمانان کمک می طلبد و به ندای او پاسخ مثبت ندهد ، مسلمان نیست .» آری ، بزرگ ترین آمر به معروف و ناهی از منکر در عصر ظهور ، خود امام مهدی (عج) است . پس چگونه ممکن است جامعه ی منتظر ، خشنودی مهدی (ع) را بخواهد و در این بُعد به مهدی (ع) اقتدا نکند.؟!

10 ) تزکیه و خود سازی : پاک سازی درون از صفات پلید ، و زیور دادن آن به وسیله ی اخلاق پسندیده ، از جمله وظایفی است که در هر زمان واجب است ، ولی یاد کردن آن به طور خصوص ، در وظایف زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج) ، از این جهت است که درک فضیلت صحبت او و قرار گرفتن در اعداد اصحاب آن جناب ، بستگی به آن دارد . امام صادق (ع) می فرماید: « هرکس که دوست می دارد از اصحاب حضرت قائم (ع) باشد ، می بایست منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید، در حالی منتظر باشد ، پس چنان چه بمیرد و پس از مردنش قائم (ع) به پا خیزد ، پاداش او همچون پاداش کسی خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است ، پس کوشش کنید و در انتظار بمانید ، گوارا باد شما را ای گرو مشمول رحمت خدا .»

 همچنین وظایفی از قبیل : اظهار اشتیاق به دیدار آن حضرت ، حضور در مجالس حضرتش ، درخواست معرفت او از خدا ، اهتمام و تصمیم قلبی بر یاری وی ، زیارت و سلانم آن حضرت در هر مکان ، هدیه ی ثواب نماز به آن جناب ، دعوت مردم به او ، دعا برای جلوگیری از نسیان یاد آن سرور ، اهتمام در ادای حقوق برادران دینی و .......

علائم و نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج)

علائم و نشانه های ظهور حضرت مهدی (عج) چیست ؟

چنان چه می دانیم ، وقت ظهور امام مهدی (عج) برای هیچ کس جز خداوند متعال معلوم نیست ، و کسانی که وقت ظهور را تعیین نمایند ، دروغگو شمرده شده اند . ولی علایم و نشانه های بسیاری برای ظهور آن حضرت در کتاب های حدیث ثبت شده اند که ذکر تمام آن ها خارج از حوصله است .

علائم ظهور به دو دسته کلی تقسیم می شوند : علائم حتمی و علائم غیر حتمی . چنانچه فضیل بن یسار از امام باقر (ع) رویت کرده که فرمود : « نشانه های ظهور دو دسته است : یکی نشانه های غیر حتمی و دیگر نشانه های حتمی . خروج سفیانی از نشانه های حتمی است که راهی جز آن نیست .»

منظور از علائم حتمی آن است که به هیچ قید و شرطی مشروط نیست و قبل از ظهور باید واقع شود . . مقصود از علایم غیر حتمی آن است که حوادثی به طور مطلق و حتم از نشانه های ظهور نیست ، بلکه به شرطی است که اگر آن شرط تحقّق یابد مشروط نیز متحقّق می شود ، و اگر مفقود شود مشروط نیز تحقّق نمی یابد . و لذا مسلّم است علائمی که در مورد حتمی بودن آن ها نصّی نداشته باشیم ، احتمال رُخ دادن آن ها نیز وجود دارد .

و اما علائم غیر حتمی بسیارند که به یک روایت ، از امام صادق (ع) اکتفا می کنیم ، در این روایت چنان روی علائم و مفاسد انگشت گذارده شده که گویی این پیش گویی ، مربوط به 13 یا 14 قرن پیش نیست ، بلکه  مربوط به همین قرن است ؛ و امروز که بسیاری از آن ها را با چشم خود می بینیم قبول می کنیم که به راستی معجزه آسا است .

امام صادق (ع) به یکی از یاران خود فرمود :

1) هرگاه دیدی که : حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند.

2)  و دیدی که : ظلم و ستم فراگیر شده است .

3) و دیدی که : قران فرسوده و بدعت هایی که از روی هوا و هوس ، در مفاهیم آن آمده است .

4)  و دیدی که : دین خدا (عملاً) تو خالی شده ، همانند ظرفی که آن را واژگون سازند !

5) و دیدی که : طرفداران و اهل باطن بر اهل حق پیشی گرفته اند .

6) و دیدی که : کارهای بد آشکار شذه و از آن تهی نمی شود و بد کاران بازخواست نمی شوند .

7) و دیدی که : مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند .

8)   و دیدی که : افراد (به ظاهر) با ایمان سکوت کرده و سخنشان را نمی پذیرند.

9)   و دیدی که : شخص بدکار دروغ گوید ، و کسی دروغ و نسبت ناروای او را رد نمی کند .

10) و دیدی که : بچه ها ، به بزرگان احترام نمی گذارند .

11) و دیدی که : قطع پیوند خویشاوندی شود .

12)و دیدی که : بدکاررا ستایش کنند و او شاد شود و سخن بدش به او بر نگردد.

13)و دیدی که : زنان با زنان ازدواج کنند .

14)و دیدی که : نوجوانان پسر، همان کنند که زنان می کنند .

15) و دیدی که : انسان ها اموال خود را در غیر اطاعت خدا مصرف می کنند و کسی مانع نمی شود .

16)و دیدی که : افراد با دیدن کار و تلاش نامناسب مومن ، به خدا پناه می برند .

17)  و دیدی که : مدّاحی دورغین از اشخاص ، زیاد شود .

18) و دیدی که :  همسایه همسایه ی خود را اذّیت می کند و از آن جلو گیری نمی شود .

19)و دیدی که : کسی که امر به معروف می کند، خوار و ذلیل است .

20)و دیدی که : کافر به خاطر سختی مومن ، شاد است .

21)و دیدی که : شراب را آشکارا می آشامند و برای نوشیدن آن کنار هم می نشیند و از خداوند متعال نمی ترسند.

22)و دیدی که آدم بد کار در آن چه آن را خداوند دوست ندارد ، نیرومند و مورد ستایش است .

23) و دیدی که : اهل قران و دوستان آن ها خوارند.

24) و دیدی که : راه نیک بسته و راه بد باز است .

25) و دیدی که : خانه ی کعبه تعطیل شده ، و به تعطیلی آن دستور داده می شود .

26) و دیدی که : انسان به زبان می گوید ولی عمل نمی کند .

27) و دیدی که : مومن ، خوار و ذلیل شمرده شود .

28) و دیدی که : بدعت و زنا آشکار شود .

29) و دیدی که : مردم به شهادت و گواهی ناحق اعتماد کنند .

30) و دیدی که : حلال ، حرام شود و حرام ، حلال گردد.

31) و دیدی که : دین بر اساس میل اشخاص معنی شود، و کتاب خدا و احکام آن تعطیل گردد.

32) و دیدی که : جرات بر گناه آشکار شود و دیگر کسی برای انجام آن منتظر تاریکی شب نگردد.

33) و دیدی که : مومن نتواند نهی از منکر کند مگر در قلبش .

34) و دیدی که : ثروت بسیار زیاد در راه خشم خدا خرج گردد.

35) و دیدی که سردمداران به کافران نزدیک شوند و از نیکوکاران دور شوند .

36) و دیدی که : والیان در قضاوت رشوه بگیرند .

37) و دیدی که : پست های مهم والیان  براساس مزایده است نه بر اساس شایستگی .

38) و دیدی که : مردم را از روی تهمت و یا سوء ظن بکشند.

39) و دیدی که : مرد به خاطر همبستری با همسران خود مورد سرزنش قرار گیرد .

40)و دیدی که : زن بر شوهر خود مسلط شود و کارهایی که مورد خشنودی شوهر نیست انجام می دهد و به شوهرش خرجی می دهد .

ادامه نوشته

مهدى منتظر در نهج البلاغه

  باتوجه به اينكه مجموعه « نهج البلاغه » از ديدگاه حديث ، ادب و تاربخ از عالى ترين درجه اعتبار و سنديت برخوردار مى باشد ، وسخنان برگزيده باب مدينة العلم رسول الله ، امام اميرالمؤمنين ارواحنا فداه دراين كتاب ، بيانگر اسلام راستين و برگردان شيوائى است ازقرآن كريم; اين سؤال مطرح مى شود كه موضوع مهدويّت در اسلام بطور كلى و انطباق آن با امام دوازدهم شيعه  « حجت بن الحسن العسگرى عليه السلام » از نظر « نهج البلاغه » چگونه و تا چه حد از واقعيت برخوردار و قابل قبول است؟

به ديگر سخن ، آيا با چشم پوشى از همه آنچه در احاديث اسلامى و منابع تاريخى راجع به حضرت مهدى(ع) بازگو شده و بطور عموم در اختيار همگان ، به ويژه پژوهشگران و محققان سنى و شيعه قرار گرفته ، كتاب شريف « نهج البلاغه » تا چه اندازه بازگوى اصل مهدويّت ، و روشنگر مشخصات و ويژگيهاى حياتى آن حضرت ، و ارائه دهنده نقش وجودى او در جهت سازندگى اسلامى مى باشد؟

ضمناً براى روشن شدن موضوع بحث ، قبلا توجه خوانندگان را به اين حقيقت جلب نموده كه هرچند در كشمكش هاى عقيدتى و بحث و مجادله هاى مذهبى بين شيعه و سنّى ، خلافت بلافصل خود امام اميرالمؤمنين على(ع) موضوع بحث و گفتگو است ، ولى بُعد ديگر امام كه حضرتش نمونه انسان كامل ، و داور عادل ، و مثل اعلاى انسانى و بيدار كننده وجدان انسان هاى دردمند ، و باب مدينة العلم پيامبر(ص) ، و كليد قرآن است ، جاى بحث و گفتگو نيست.

از اين جهت گفتار او مى تواند جدا كننده حقّ از باطل ، و روش او نمايانگر اسلام اصيل باشد; و بدين ترتيب آنچه را كه با زبان بيان و با عمل نشان داده ، معيار و الگوئى باشد كه هركس با اتكاء به آن و پيروى از آن راهش را پيدا كند و در تصميم گيريهاى عقيدتى ، و روشهاى فقهى ، سياسى ، اجتماعى ، اخلاقى ، و ديگر شؤون حياتى و دينى بدان گردن نهد.

كـوتاه سخن آنكه سخنان امام اميرالمؤمنين على(ع) در كتاب شريف « نهج البلاغه » بزرگترين سند اسلامى ، و حجتى است از طرف خدا بر همه مسلمانان جهان.

بر اين اساس حتى برادران اهل تسنن ، كه پايبند به مقام رهبرى و خلافت امام(ع) در مرتبه چهارم هستند ، گفتار و رفتار حضرتش براى آنها حجت است; و ناگزير بايد در برابر آن سر تسليم فرود آورند.

اكنون ياد آورى اين مطلب بجاست كه موضوع مهدى منتظر در « نهج البلاغه » منشعب از دو رشته از سخنان امام اميرالمؤمنين على(ع) در اين كتاب مى باشد.

بديگر عبارت ، مسأله مهدويت امام دوازدهم ، و ظهور حضرتش در آخر الزمان در كتاب « نهج البلاغه » از دو نظر قابل بررسى و داراى زمينه براى مطالعه و تحقيق است.

نخست از ديدگاه ملاحم و پيشگوئيهاى امام(ع) كه مواردى از آن ( امثال روى كار آمدن بنى اميه ، حكومت حجاج بن يوسف ، سقوط بنى اميه ، افتادن زمام امور به دست بنى العباس ، قيام زنج در بصره ، فتنه مغول و . . . ) در گذشته به وقوع پيوسته ، و موارد ديگر مربوط به آينده جهان است از قبيل خبر از ( ظهور ) حضرت مهدى(ع) و قيام جهانى آن بزرگوار ، كه به خواست خدا در آينده به وقوع خواهد پيوست.

و از آن پس از ديدگاه مسائل امامت كه باز سخنان امام(ع) پيرامون آن شامل دو بخش است;

بخشى ويژه امامت و رهبرى اهل بيت و  . . .  از نظر كلى;

و بخش ديگر ويژه امامت و رهبرى مطلقه و جهانى حضرت مهدى(ع) بخصوص.

ادامه نوشته

انتظار از منظردكتر على شريعتى

انتظار مسأله حساسى است به خاطر اين كه اساس احساس، انديشه، و مسؤليت اجتماعى مارا در بر مى‏گيرد و مهمتر از آن بيش از همه مسائل و اصول اعتقادى كه در ميان ما مطرح است...

مسأله انتظار را من... نه از نظر روايى و كلامى و فرقه‏اى، بلكه از نظر اجتماعى و تاريخى و طبقاتى بررسى مى‏كنم. نه اثبات و استدلال و بحث اعتقادى در خود عقيده، بلكه ارزش‏هاى انسانى، آثار اجتماعى و نقشى كه در تاريخ، جامعه، زندگى، مسؤوليت فردى و طرز تفكر دارد يا مى‏تواند داشته باشد.

اصل انتظار به معناى كلى ـ نه انتظار خاص شيعى ـ دو نوع است: انتظار منفى و انتظار مثبت. اين دو انتظار درست ضد يكديگرند؛ يكى بزرگترين عامل انحطاط است و ديگرى بزرگترين عامل حركت و ارتقا، يكى تن دادن به ذلت و توجيه «وضع موجود» و ديگرى پيش رونده و آينده‏گرا...

انتظار به اين معنى است كه گروهى «منتظر» باشند كه نجات بخشى خواهد آمد. پس اين فكر چهار پايه اساسى دارد:

1.اسارت، 2.غيبت، 3.انتظار، 4.نجات...

از انتظار و اعتقاد به اين كه نجات بخشى كه اكنون غائب است خواهد آمد و عدالت را مستقر خواهد كرد و بشريت را نجات خواهد داد و حقيقت و عدل و برابرى پيروز خواهد شد، به صورت منفيش دشمنان عدالت و عاملين فساد و تبهكارى و كسانى كه هيچ مسؤوليتى در زندگى‏شان نمى‏شناسند و هيچ حدى شرارت و فسادشان را محدود نمى‏كند استناد مى‏كنند، به اين معنا كه مردم را قانع و معتقد مى‏كنند كه نجات بشر و استقرار عدالت فقط و فقط موكول به ظهور نجات بخش خاص غيبى است، نه هيچ كس و كسان ديگر...

و چنين استدلال مى‏كند كه اگر من عدالت را استقرار نمى‏دهم و اگر قدرتى يا حكومتى ظلم و فساد مى‏كند جبرى و طبيعى است، غير عادى نيست و چون طبيعى است بايد پذيرفت كه پذيرفتنى است و چون ناگزير و حتمى است، در برابرش مخالفت و مقاومت ممكن نيست و هر كوشش و فداكارى در راه عدالت و اصلاح عموم بيهوده است، پوچ است... مى‏بينيم كه غيبت، با اين گونه توجيه از «انتظار منفى» بهترين وسيله است براى كسانى كه جنايت و ظلم و فساد و ستم مى‏كنند و دين و مذهب را آلت منافع گروهى و مادى و سياسى و معنوى خودشان كرده‏اند تا به نيابت امام از پيروان او كار بگيرند و بر گرده انديشه و اقتصاد و زندگى و كوشش و فعاليت آنها سوار شوند...

اما همين اصول با همين اعتقادات، يعنى اعتقاد به انتظار، اعتقاد به دوره غيبت و اعتقاد به جبرى و حتمى بودن نجات در آخرالزمان، يك رويه متضاد با اين رويه دارد كه بزرگترين قدرت نفى كننده اين عوامل است و مردمى كه مجهز به اين ايدئولوژى‏اند نيرومندترين سلاح را براى نابودى فساد و بزرگترين ضربه را براى كوبيدن ظلم و بزرگترين انرژى را براى حركت به طرف آينده دارا مى‏باشند.

... انتظار، هم يك اصل فكرى اجتماعى و هم يك اصل فطرى انسانى است، به اين معنا كه اساساً انسان موجودى است منتظر و هر كه انسان‏تر، منتظرتر، و همچنين جامعه بشرى، به معناى اعم، داراى غريزه انتظار است، چه جامعه طبقاتى، چه جامعه ملى و چه جامعه گروهى... هر تمدنى و فرهنگى... معتقد به انقلاب بزرگ و نجات بخش در آينده و بازگشت به عصر طلايى، عصر پيروزى عدالت و برابرى و قسط (مى‏باشد)... بنابراين، هم تاريخ به ما مى‏گويد كه جامعه‏ها همواره معتقد به پيروزى قطعى حقيقت و عدالت و آزادى بشريت در آينده‏اند و هم جامعه‏شناسى، معتقد است كه هر جامعه‏اى در نهاد خويش اين اعتقاد را به عنوان عكس العمل طبيعى و فطرى ساختمان خودش، در توجيه‏هاى مختلف دارد...

... انتظار، سنتز تضاد ميان دو اصل متناقض با هم است: يكى «حقيقت» و ديگرى «واقعيت»... وضع موجود يعنى واقعيتى كه در عالم خارج واقع شده است، با حقيقتى كه در اسلام، به آن معتقديم، تناقص دارد، چه بكنيم؟ اسلام انسان را نجات مى‏دهد و عدالت و ترقى را به وجود مى‏آورد.

... چاره‏اى نيست جز اين كه پيروان دينى كه مدعى نجات و سيادت انسان و توده‏هاى محروم و نابودى ظلم و جنايت و مدعى استقرار يك نظام جهانى به نفع انسانند، معتقد باشند كه اين حقيقت اگر چه در طول اين هزار و چهارصد سال نتوانسته به شعارهاى خودش جامه عمل بپوشاند، اما خواهد پوشاند و قطعاً پيروز خواهد شد و عدالت جبراً مستقر خواهد گشت و على رغم اين نظام ضد حقيقت كه بر اسلام حاكم شد و بر تاريخ نيز حاكم است و رنجى كه بشريت هنوز از ستم مى‏برد و هر روز قدرت زر و زور بر حقيقت بيشتر مى‏چربد و همچنين على رغم اين قدرت‏هاى ابليسى و ضد انسانى كه در حال گسترش است و زوال‏ناپذير مى‏نمايد، جبراً حقيقت محكوم بر واقعيت باطل، ولى حاكم، پيروز مى‏شود و ما منتظر و مؤمن چنين روزى و چنين واقعه‏اى هستيم و چون خداوند بصراحت وعده پيروزى اسلام را در قرآن داده: «ليظهره على الدين كله»، و نويد داده كه توده‏هاى ضعيف و مردم جهان را پيشوايان بشريت خواهد كرد و زمين را به آنها خواهد بخشيد و محرومان وارث قدرتمندان و زر پرستان خواهند شد. و مى‏بينيم كه نشده است، در تحقق آن شك داريم، هر چند همه عوامل تاريخى و اجتماعى موجود به نابودى حق و ضعف روز افزون جبهه عدالت گواهى دهند.

اين تضاد ميان «واقعيت باطل حاكم» و «حقيقت نجات بخش محكوم» را جز «انتظار» به پيروزى جبرى و قطعى حقيقت نمى‏تواند حل كند...

... انتظار مثبت به معناى نفى وضع موجود در ذهن آدمى و در زندگى و ايمان انسان منتظر است و اگر اين انتظار را ملت محكوم از دست داد محكوميت را به عنوان سرنوشت محتومش براى هميشه خواهد پذيرفت. اگر منتظر تغيير نباشيم، آنچه در حكومت على صورت گرفته و يا آنچه در كربلا اتفاق افتاد، برايمان پايان داستان است و ديگر عكس العملى در طبيعت و تاريخ و هستى و زندگى بشر نخواهد داشت، اين اعتقاد، هم بر خلاف ايمان به حقيقت، و هم بر خلاف مصلحت زندگى فرد در جامعه انسان مسؤول است.

ستم‏ها، جنايت‏ها، ظلم‏ها همه داستانى و حادثه‏اى نيمه تمام در تاريخ بشر است، اين داستان به سود عدالت و حقيقت و به زيان ستم و فساد و پليدكارى پايان خواهد پذيرفت...

... انتظار جبر تاريخ است. اين مسأله براى روشنفكران كه با مكتب‏ها و فلسفه‏هاى علمى تاريخ آشنايى دارند بى نهايت شورانگيز است.

من كه در اين گوشه‏اى از زمين و اين لحظه از تاريخ منتظرم تا در آينده‏اى كه ممكن است فردا يا هر لحظه ديگر باشد ناگهان انقلابى در سطح جهانى به نفع حقيقت و توده‏هاى ستمديده روى دهد كه من نيز درآن بايد نقشى داشته باشم و اين انقلاب... با پرچم و شمشير و زره و يك جهاد عينى با مسؤوليت انسان‏هاى معتقد به آن است...

هر كس اين سؤال به ذهنش مى‏رسد كه امام زمان، اين رهبر نجات بخش انتهاى تاريخ، چگونه مى‏تواند بر جهان پيروز شود؟ در اين جا امام صادق عليه السلام يك توجيه بسيار عميق و كاملاً جامعه شناسانه و تاريخى دارد كه: «قدرت‏هاى ستمكار و قطب‏هاى جنايت و ظلم بقدرى با هم خواهند جنگيد كه در نيرو و قدرت فرسوده مى‏شوند و بقدرى از درون به فساد خواهند رفت كه مقاومت‏شان را از دست مى‏دهند و آنگاه شما از بيهوشى و خواب خرگوشى بيدار شده و چون مسلح به نيروى ايمان و آگاهى هستيد بر آن قدرت‏هاى از درون پوسيده و از برون فرسوده پيروز مى‏شويد» و اين پيروزى بر اساس منطق و عينيت و سنت‏هاى اجتماعى است، سنت‏هايى كه در اسلام قوانين خداوند است نه قوانين ماترياليستى.

وقتى خداوند كارى را بخواهد، اسبابش را فراهم مى‏كند... من در اينجا معتقدم كه تاريخ به طرف پيروزى جبرى عدالت و نجات قطعى انسان‏ها و توده‏هاى ستمديده و نابودى حتمى ظلم و ظالم مى‏رود... اعتقاد به اين جبر قطعى كه تاريخ به نفع عدالت تمام مى‏شود و سرنوشت نوع بشر در زمان، به نفع پيروزى جامعه مشترك و زندگى مشترك انسان‏ها ختم مى‏شود، كه خود يك «انتظار» است، بزرگترين عاملى است كه ستمديده‏ها و استثمار شونده‏ها را نيرو و ايمان مى‏بخشد و به پيروزى سرنوشت خودشان و طبقه خودشان و منفجر شدن نظام استثمار حاكم بر زمان‏شان اميدوار مى‏كند و اين ايمان قطعى نه تنها آنها را بى مسؤليت و منفى و لش بار نمى‏آورد بلكه، درست بعكس، نيرو و قدرت و اطمينان به آنها مى‏دهد و همچون سلاحى است كه اراده عدالتخواهان و اميد ستمديدگان را به آينده بيشتر كرده و آنها را در اين راه مجهزتر و متحرك‏تر مى‏كند. در اين اعتقاد به انتظار، كسانى كه زير بار ستم و ظلم له مى‏شوند و آنها كه مى‏بينند حقيقتشان بازيچه ستمكاران و دين شان وسيله ابزار دست ضد دين گشته مأيوس نمى‏شوند و مطمئنند اراده خداوند نيز كه همان جبر تاريخ و همان نظام سنت تاريخى است به عنوان قانونى همچنان كه در طبيعت است در تاريخ هم به سود پيروزى سرنوشت او، فكر او، راه او، و نجات نوع و طبقه او جارى است و بنابراين عوامل ضد تاريخ انسان و ضد عدالت و خائن به سرنوشت بشريت مظلوم، نمى‏توانند در برابر اين جبرى كه محكوميت و مرگ آنها را امضا كرده و پيروزى حقيقت و عدالت و مردم را اعلام نموده، مقاومت كنند و يا اثرى بگذارند.

چه، مشيت الهى كه به شكل قانون علمى در طبيعت و در تاريخ حاكم است و «تقدير الهى» كه به شكل «تقدير علمى» تجلى دارد، تحقق نهايى رسالت پيامبران را كه استقرار حكمت «آگاهى» و قسط «برابرى» است و انسان (رستگارى، رهايى از همه عوامل ضد انسانى) هدف رسالت است، «مقدر» كرده و پيروزى مستضعفان زمين و حتى روى كار آمدن و به دست گرفتن رهبرى جهان و حاكميت بر تمام زمين را براى اين طبقه تضمين نموده و با صراحت و قاطعيت اعلام مى‏كند كه در اين تنازع تاريخى و نبرد جارى در طول زمان، بقاى صلح، نتيجه نهايى و اجتناب‏ناپذير است و زمين را ـ كه منبع توليد، اقتصاد و حاكميت و قدرت است و موضوع اصلى جنگ طبقات ـ نسلى تصاحب خواهد كرد كه شايسته ماندن است: و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر، ان الارض يرثها عبادى الصالحون...

انتظار، به بشر آينده گرايى و بينش بزرگ مى‏دهد، اما بشر امروز در نظام پليد مصرفى انتظار را از دست داده و فقط منتظر اتوبوس ايستاده است.

(انتظار يعنى)... تسلسل و وحدت تاريخى. انتظار ـ به اين عنوانى كه در تشيع هست ـ سه دوره را به هم متصل مى‏كند: دوره اول، نبوّت و دوره دوم، امامت و پس از آن غيبت است كه در آن، نه نبوّت وجود دارد و نه امامت حكومت عينى دارد...

منتظر، هم از لحاظ فكرى و هم از نظر عملى و مادى... انسان آماده‏اى است كه هر لحظه احتمال مى‏دهد شيپور انقلاب نهايى نواخته شود و او خود را مسؤول شركت در اين جهاد كه بر اساس قوانين جبرى الهى قطعاً آغاز خواهد شد مى‏داند و خود به خود هم آماده است، هم متعهد، و هم مجهز و هر شيعه به اميد شنيدن آواز امام سر بر بستر مى‏نهاد.

... آن انقلاب جهانى و پيروزى آخرين، دنباله و نتيجه يك نهضت بزرگ عدالتخواهى عليه ظلم در جهان است، و در طول زمان، نهضتى كه يك دوره، نبوت رهبريش كرد و بعد از خاتميت، امامت و سپس در دوران طولانى غيبت، علم.

... اعتقاد به انتظار، اعتقاد به اين است كه وعده خداوند در قرآن براى مسلمانان و همچنين ايده‏آل هر انسان ستمديده و آرزوى همه توده‏هاى محروم تحقق پيدا خواهد كرد و جامعه بى طبقه، بى ستم، بى ظلم، بى تزوير و جامعه‏اى كه در آن انسان، عدالت، قسط، و حقيقت براى هميشه حاكم خواهد بود، و هرگز بازيچه ستمكاران و فريبكاران نخواهد شد، على‏رغم همه عاملان نيرومند مسلح فساد و ظلم پيروز مى‏شود.

«وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فِى الاْءَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ ؟ أَئِمَّةً‏وَنَجْعَلَهُمُ الْوَرِثِينَ» (قصص، 5)

مى‏بينيم «انتظار» يك نويد و عامل خوشبينى تاريخى است، عامل توجيه وراثت مبارزه، تسلسل تاريخى، جبر تاريخى، ايمان به عدالت و پيروزى حقيقت و ايمان به نابودى قطعى ستم و ظلم و پليدى در سرنوشت انسان و ايمان به اين كه تاريخ در زندگى بشر بر روى همين زمين و پيش از مرگ، نه در قيامت و پس از مرگ، به پيروزى ستمديدگان و نابودى ستمكاران منتهى خواهد شد.

منتظر، انسان متعهدى است كه هر لحظه در انتظار انفجار قطعى نظام‏هاى ضد انسانى است و همواره خود را براى شركت در چنين انقلاب جهانى و بدر دوّمى كه با شمشير على و زره پيغمبر و به دست فرزند پيغمبرو على برپا مى‏شود، آماده مى‏كند.

و بنابراين، انتظار مذهب اعتراض و نفى مطلق نظام حاكم و وضع موجود است، در هر شكلى، انتظار نه تنها از انسان سلب مسؤوليت نمى‏كند، بلكه مسؤوليت او را در سرنوشت خودش و سرنوشت حقيقت و سرنوشت انسان، سنگين، فورى، منطقى و حياتى مى‏كند.

تعریف شما از انتظار چیست؟لطفً در این باره نظر بدهید.

نگاه استاد شهید مطهری و استاد محمد رضا حکیمی را درادامه مطلب مطالعه بفرمایید:

ادامه نوشته

نواب اربعه امام زمان (عج )

ادامه نوشته