من زندگی را دوست دارم

من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم

دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم

قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم

عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم

کودکان را دوست دارم ولی از آئینه می ترسم

سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم

من می ترسم پس هستم

این چنین می گذرد روز و روزگار من

من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم

حسین پناهی

تالاب بین المللی شادگان

تمام هموطنان عزیز را برای دیدن این تالاب زیبا دعوت می کنم .

 انشاالله که به شما خوش بگذرد.

وبلاگ دبیر تاریخ شادگان

وبلاگ دبیر تاریخ شادگان

وبلاگ دبیر تاریخ شادگان

وبلاگ دبیر تاریخ شادگان

وبلاگ دبیر تاریخ شادگان

وبلاگ دبیر تاریخ شادگان

وبلاگ دبیر تاریخ شادگان

یا زینب کبری (س)

تشییع پیکر مرحوم ملاچی به روایت تصویر

دبیر تاریخ شادگان

دبیر تاریخ شادگان

دبیر تاریخ شادگان

دبیر تاریخ شادگان

دبیر تاریخ شادگان

دبیر تاریخ شادگان

 

 

 دبیر تاریخ شادگان

علمای دورق

الف- ابن سكيت

    ابن سكيت، ابويوسف يعقوب بن اسحاق (186-244 ق/802-858 م)لغوي، نحوي، راوي ايراني تبار شيعي، سكيت لقب پدرش اسحاق بود كه به سبب افراط در سكوت بدان ملقب گرديد. ابن سكيت در دورق ، از شهرهاي خوزستان به دنيا آمد و سپس همراه خانواده‌اش راهي بغداد شد.[1] پدرش از نيكان و خود او از اصحاب كسائي بود و نحو را به خوبي مي‌دانست و مي‌گفت من در نحو داناتر از پدرم هستم و پدرم در شعر و لغت از من داناتر بود.[2] وي از اهل فضل ودين و از ثقات بود.[3]

    ابن سكيت از مجلس درس استاداني چون ابوعمروشيباني، فراء، ابن اعرابي، اثرم و  نصران خراساني كه همه از مشاهير علم و ادب آن روز بودند، بهره برد.[4] وي مانند بسياري از معاصرانش، براي تكميل اطلاعات خود در زبان عربي مدتي نزد بدويان زندگي كرد[5] در فن لغت بعد از ابن الاعرابي كسي را سراغ نداريم كه اعلم از ابن سكيت باشد.[6]

    ابن سكيت همراه با پدر خود در محله‌ي درب القنطره‌ي بغداد، به تربيت كودكان پرداخت[7]  ابن سكيت در عين حال كه از خواص اصحاب حضرت امام محمد تقي(ع) و امام علي النقي(ع) بود، ومحبت مفرط نسبت به حضرت اميرالمومنين علي(ع) و خانواده‌ي عصمت (ع) و اهل بيت رسالت(ص) داشته، مودّب پسران متوكل عباسي بود.[8] روزي معتز و مؤيد بر متوكل و يعقوب (ابن سكيت) وارد شدند متوكل از يعقوب پرسيد آيا دو فرزندم نزد تو محبوب‌تر‌اند يا حسن و حسين(ع)؟ ابن سكيت از اين مقايسه برآشفت .پس متوكل به تركان دستور داد كه شكمش را لگدمال كنند و او را به منزلش بردند و روز بعد وفات يافت.[9]

   برخي ديگر در مورد نحوه‌ي مرگش اين گونه آورده‌اند «روزي متوكل در حال درس از او] ابن سكيت[ پرسيد كه كدام يك از حسنين(ع) و اين دو پسر مرا زيادتر دوست مي‌داري؟ گفت: قنبر غلام حضرت علي(ع) را با خود تو و اين دو پسر تو مبادله نمي‌كنم، متوكل در خشم شد و امر كرد كه زبان او را بريدند».[10] يا «به امر متوكل زبانش را از قفايش بيرون كردند».[11]

    ابن سكيت كتابهايي را تأليف كرده است كه عبارتند از: اصلاح المنطق، الامثال، القلب و الابدال، الزبرج، البحث، المقصور و الممدود، المذكر والمونث، الجناس ، الفرق، السرج و اللجام، فعل وافعل، الحشرات(الاصوات)، الاضداد، الشجر والنبات، الوحوش، الابل، النوادر، معاني الشعرالكبير، معاني الشعر الصغير، المثني و المبني، المكني، سرقاه الشعراء و ما اتفقوا فيه، الايام والليالي(ماجاءفي الشعر و ماحرف عن جهته)[12]

    ابن سكيت اشعار شاعران را نيز جمع كرده است.[13]

 ب- علي بن مهزيار

   علي بن مهزيار اهوازي مكني به ابوالحسن دورقي الاصل پدرش نصراني بوده پس اسلام آورد. و گفته شده كه وی در حالي كه كودكي بيش نبود به همراه پدرش مسلمان شد.[14] علي بن مهزيار از اصحاب امام رضا(ع) و حضرت جواد(ع) و امام هادي (ع) مي‌باشد.[15]وي از فقها و مفسران شيعي[16] ، احاديث وي مورد وثاقت مي‌باشد[17]

ادامه نوشته

اتمام حجت از روز اول !

ژاپنی ها همان کلاس اول دبستان، با بچه هایشان اتمام حجت می کنند . درس اول هم جغرافیاست ؛ نقشه ژاپن را می گذارند جلوی بچه ها و می گویند : این ژاپن کوچولوی ماست ، ببینید ! ژاپنِ ما نفت ندارد ، معدن ندارد ، زمینش محدود است و جمعیتش زیاد و ... و لیستِ « نداشته ها »را به بچه ها گوشزد می کنند ،خیلی خودمانی بچه هایشان را می ترسانند ... نظام آموزشی ژاپن فهرست مشاغل مورد نیاز جامعه را از همان اول کار ، به « بچه ها » گوشزد می کنند ، حتی حجم کتاب های درسی ژاپن یک سوم اروپاست ، چون ژاپنی ها معتقدند« عمیق اندیشیدن» بهتر از« حجم کتاب هاست » است ! حالا این را مقایسه کنید با کتاب های درسی و حتی رسانه های ما – که از همان اول مدام در گوش بچه ها می خوانند : « ای ایران ای مرز پر گهر ، سنگِ کوهت پر از دُر و گوهر است » و ... در دبستان هم ، اولین درس ما تاریخ است ، نه برای عبرت ، بلکه برای شرح « افتخارات گذشته » ، اگر نقشه جغرافیایی را هم بگذارند جلوی بچه ها ، با غرور می گویند: «بچه ها ببینید! ایران همه چیز دارد ! نفت دارد ، گاز دارد ، جنگل دارد ، دریا دارد و ... » نتیجه اش می شود احساس « داشتن » و « غنای کامل » و ایجاد ترکیبی از تنبلی اجتماعی و حتی طلبکاری ، که به اشتباه به آن می گوییم غرور ملّی . با این وصف کودکان و نوجوانان و مدیران و نسل جدید ما باید برای « چه چیزی » تلاش کنند ؟

این می شود که بچه های ما فکر و ذکرشان ، می شود دکتر شدن ، مهندس شدن و خلبان شدن . یعنی شغل های رویایی و به شدت مادی – که نفع و رفاهِ « شخص » در آن حرف اول و آخر را می زند ، نه نیاز کشور .

منبع: سایت یکی از همکاران فرهنگی  سیمرغ

آخرین یادگار

آخرین مطلب وبلاگ مرحوم ملاچی در مورخه ۲۴/۱۲/۹۰

پیشاپیش عید نوروز را به کلیه ی هم وطنان عزیزم به ویژه همکاران محترم و دانش آموزان گلم تبریک عرض می نمایم.

(آمد بهار خرم با مشک وبوی طیب**** باصد هزار آرایش و نزهت عجیب)

 

با تشکر از فیلسوف ماکول حگه

دوست

تقدیم به شادروان دبیر ادبیات مرحوم غلامعلی ملاچی

بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید

صداش
به شکل حزن پریشان واقعیت بود
و پلک هاش
مسیر نبض عناصر را
به ما نشان داد
و دست هاش
هوای صاف سخاوت را ورق زد
و مهربانی را
به سمت ما کوچاند داد

به شکل خلوت خودبود
و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را
برای آینه تفسیر کرد
و او بشیوه ی باران پر از طراوت تکرار بود

و او به سبک درخت
میان عافیت نور منتشر شد
همیشه کودکی باد را صدا می کرد
همیشه رشته ی صحبت را
به چفت آب گره می زد
برای ما ، یک شب
سجود سبز محبت را
چنان صریح ادا کرد
که ما به عاطفه ی سطح خاک دست کشیدیم
و مثل لهجه ی یک سطل آب تازه شدیم

و بارها دیدیم
که با چقدر سبد
برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت

ولی نشد
که روبروی وضوح کبوتران بنشیند
و رفت تا لب هیچ
و پشت حوصله ی نورها دراز کشید
و هیچ فکر نکرد
که ما میان پریشانی تلفظ درها
برای خوردن یک سیب
چقدر تنها ماندیم.

 سهراب سپهری

          مراسم تشییع پیکر همکارعزیزمان« غلامعلی ملاچی »

چهارشنبه  ـ  ۱۶/۱۲/ ۹۱- ساعت 30/9  

اداره آموزش و پرورش شادگان

فقدان همکار

بازگشت همه بسوی خداست

وبلاگ دبیر تاریخ شادگان

بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید

درگذشت نابهنگام همکار عزیزمان غلامعلی ملاچی دبیر توانای ادبیات چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می‌نشیند ، ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چاره‌ای جز تسلیم و رضا نیست . این ماتم جانگداز را به خانواده محترم ایشان مخصوصا فرزند دلبندایشان(مجتبی) صمیمانه  تسلیت عرض نموده و برای بازماندگان صبر و اجر و برای آن عزیز سفرکرده علو درجات طلب می ‌کنم .

نوزاد بالغ !

شخصی زنی تزویج کرد ، روز پنجم بعداز زفاف طفلی از زن متولد شد . آن مرد رفت دوات و قلم از بازار خرید . زن گفت : این ها را برای چه خریده ای !؟ گفت : طفلی که بعد از پنج روز بیاید بعد از سه روز دیگر به مکتب خواهد رفت .!

سالروز محاكمه طالقاني، بازرگان و سحابي در سال 1342

آیت‌الله طالقانی در سال 1340 به پیشنهاد آیت‌الله زنجانی عضو هیأت مؤسس نهضت آزادی ایران شد. بازرگان و سحابی دیگر اعضای نهضت آزادی بودند. از دیدگاه طالقانی، نهضت آزادی به لحاظ مشی سیاسی، مرامنامه، سوابق و معتقدات افراد شکل‏دهنده آن با احزاب آن دوره کاملاً متفاوت بود. به تدریج نهضت آزادی در میان کانون‌های مخالف و مبارز جایگاه استواری یافت و با فروپاشی جبهه ملی به نهضت روحانیون پیوست و شعبات فراوانی در سراسر کشور و در تعدادی از کشورهای اروپایی دایر کرد. طالقانی در بسیاری از مراسم‌ها و میتینگ‌های نهضت آزادی حضور فعالی داشت. وی در این دوره مخالفت خود را با انقلاب سفید و اصلاحات ارضی اعلام کرد و آن را فریب‏کاری بزرگ و مخالف قانون اساسی دانست.
در پی بالا گرفتن فعالیت‌های سیاسی آیت‏الله طالقانی، به ویژه همکاری با جبهه ملی، نهضت آزادی و حرکت روحانیون، مخالفت آشکار با انقلاب سفید و بستر سازی قیام 15 خرداد، و زیر سئوال بردن ماهیت اصلاحات آمرانه و برنامه های اقتدارگرای شاه، رژیم تصمیم گرفت سران این حرکت را به محاکمه و مجازات برساند. رژیم از طریق خواهرزاده آیت‌الله طالقانی و همچنین عمال و نفوذی‌های خود، چگونگی ارسال اعلامیه‌های نهضت آزادی و جبهه ملی به شیراز را کشف نمود. رژیم همچنین کوشید تا براساس یک نقشه حساب شده مقادیری مواد منفجره در منزل ایشان جاسازی کند و با کشف اعلامیه‌ها و مکاتبات وی پرونده‌ای قطور برای او و سران نهضت آزادی تشکیل دهد، تا بدین وسیله با استناد به تندروی‌های این نهضت و پیوند آن با حرکت روحانیت، نقش نهضت آزادی را در بروز ناآرامی‌های کشور و رخدادهای منتهی به واقعه 15 خرداد در سراسر کشور و ایجاد شورش فارس و اجتماعات مردم شیراز به عنوان محرک بشناساند. به دنبال این صحنه‌سازی، طالقانی بازداشت، زندانی و محاکمه شد.

ادامه نوشته

30 نکته برای تدریس موفق معلم تاریخ

سی نکته برای تدریس موفق معلم تاریخ

آرایش زنان در ایران باستان چگونه بود ؟

آرایش کردن از زمان های بسیار قدیم مخصوصا زمانی که مردم با دارو آشنا شدند، بین خانمها و آقایان متداول بوده و آنها با علاقه فراوانی برای زیباتر نشان دادن صورتشان میکوشیدند.

مطالعه تاریخ باستان به ما ثابت میکند که در دوران پیش از تاریخ نیز مردان و زنان به بهتر نشان دادن ظاهر خود علاقه مند بودند. نوع آرایش و وسایل آرایشی که در یک فرهنگ و ملیت برای زیباتر و جذابتر نشان دادن به کار میرود ممکن است در فرهنگ دیگر کاملا مردود باشد، اما اکثر مردم از تغییر در مد لباس، مو و آرایش صورت لذت میبرند.
آرایش زنان در باستان

شاید امروز بیشتر از همیشه به درک این جمله رسیده ایم که: زن موجود پیچیده‌ای است

جنگهای بسیاری در طول تاریخ به خاطر زنان درگرفته و خونهای بسیاری ریخته شده. زن موجود پیچیده‌ایست و این پیچیدگی باعث جذابیت او در نوع خود می‌باشد. اما در طول تاریخ خانمها و یا بانوان به این درک رسیده اند که چگونه این جذابیت را حفظ کرده و چگونه بر آن بیفزایند!! هر چقدر آنها زیباتر باشند جذابتر هستند و این صلاح خوفناکترین اسلحه‌ایست که آنها به آن دست یافته اند. یکی از وسایلی که به جذابیت آنها می‌افزاید ” آرایش ” آنهاست. مطلب زیر مستنداتی از جهان باستان درباره زنانی است که می‌خواستند زیبا بمانند.چگونه؟ با ما در طول تاریخ سفر کنید.

تاریخ شروع آرایش کلا به مصریا قدیم میرسد. آنها بریا مراسم مذهبی از عطریات و مواد آرایشی استفاده میکردند و حمامهای مخصوص برای خوشبو کردن پوست بدن میگرفتند، به نظافت و پاکیزگی اهمیت میدادند و بعد از حمام از مواد خوشبوکننده و روغنی برای نرم نگه داشتن پوستشان استفاده میکردند. شانه و آیینه به عنوان اولین لوازم آرایشی مورد علاقه همه خانمها و آقایان بود. کلئوپاترا، ملکه مصر، مواد آرایش و عطر را عاشقانه برای پوست و مو و بدن خود استفاده میکرده است.

اگر ما پیشرفت و تغییرات در مد و زیبایی را از زمان اجدادمان تا حالا دنبال کنیم، شاید به تمام آن تغییرات پی ببریم.

آثار به جا مانده از اجداد به ما نشان میدهد که مواد رنگی برای رنگ کردن مو، ناخن و پوست به کار میرفته و خالکوبی نیز در آن زمان وجود داشته و مرسوم بوده است. مواد رنگی و آرایش از ریشه درختان، برگ و کلا مواد گیاهی و معدنی تهیه میگردید. مصلا پودر به نام کوهل شبیه سرمه در زمان مصریا قدیم برای شفافتر و بزرگتر نشان دادن چشمها مصرف میشد. دوده چراغ را به ابرو میزدند و از اکسید آهن برای تهیه سرخاب جهت آرایش صورت استفاده میکردند.
آرایش زنان در باستان

اولین رژ لبها حدود پنج هزارسال پیش درشهر قدیمی ‌اور نزدیک بابل درست شده بود. در مصر همسایه اور کلئوپاترا از هزاران لوازم طبیعی زیبایی استفاده می‌کرده تا قدرت ارغوانی افسانه‌ای خود را حفظ کند. عطرهای او به طور یقین چهره تاریخ را عوض کرد، زیرا “مارک آنتونی” شیفته رایحه دلپذیر عطرهای او شده بود. “کلئوپاترا ” مرتباً با شیر الاغ گل سرخ و نعنای هندی حمام می‌گرفت و از لوازم آرایشی ساخته شده و دانه‌های ساییده شده کنجد استفاده می‌کرد.

او نظیر بیشتر زنان مصری علاقه وافری به استفاده از حنا و روغن گردو برای سیاه‌تر و درخشانتر کردن گیسوانش داشت و از مدادهای مشکی ابرو و چشم استفاده می‌کرد که از پودر سنگ سرمه یک ماده فلزی شکننده و ترد با رنگ درخشان مایل به آبی درست شده بود تا تاثیر نگاهش را دوچندان کند. سایه‌های آبی و سبز زیبای چشم او چیزی غیر از پودر بسیار نرم سنگهای کم بهاتر مانند لاجورد مالکیت نبود که نه تنها پوست را از تابش اشعه‌های قوی خورشید محافظت می‌کرد بلکه مصرف آرایشی نیز داشت. لوازم آرایشی دیگر کلئوپاترا، که چندان چنگی به دل نمی‌زند، رژلبها و روژگونه‌های او بودند که رنگ قرمز ارغوانی داشتند و از تخم مورچه پودر شده و کنه قرمز ساییده شده درست می‌شدند.
آرایش زنان در باستان

یونانیها از سال ۴۶۰ میلادی با علاقه فراوان عطریات و مواد آرایشی میساختند و برای مراسم مذهبی و استفاده شخصی و حتی گاهی به عنوان دارو استفاده میکردند.خانمهای یونانی از موادی به نام ورمیلیون برای آرایش صورت استفاده میکردند که به رنگ فرمز روشن بود و از ترکیب نمکهای جیوه در ساخت آن استفاده میشد.

یونانیان قدیم نیز چیزهایی درباره آرایش می‌دانستند، گرچه ریمل آنها ترکیبی از صمغ و دوده بود کمی‌ خشن به نظر می‌رسید. زنان یونانی گونه‌هایشان را با خمیرهای گیاهی که از میوه توت و دانه‌های له و خرد شده درست شده بود رنگ می‌کردند تا بدانها رنگ درخشان و سالمی ‌دهند. همچنین عادت خطرناکتری را رواج دادند و آن استفاده از سرب سفید و جیوه برای پوست صورتشان بود تا رنگ صورتشان مانند گچ سفید به نظر رسد. اما این مسئله برای آنها ناشناخته بود که فلزهای سنگینی مانند اینها از طریق پوست جذب می‌شود و منجر به مرگ زودرسشان می‌گردد. این عادت تاسف انگیز تا قرون متمادی به طول انجامید.

جالینوس، پزشک یونانی، این مسئله را تشخیص داد و نوشت:” چهره زنانی که اغلب صورتشان را با جیوه رنگ می‌کنند، با وجود سن کم مانند صورت میمون پیرو چروکیده می‌شود.” شهرت جالینوس هم به دلیل مهارت فوق العاده اش در پزشکی بوده و هم به خاطراینکه برای اولین بار کرم سردی از موم زنبور، روغن زیتون و گلاب درست کرده وی همچنین مشاهده کرد که حلزونهای باغی خوب له شده، مرطوب کننده بسیار موثری هستند و برای چند قرن این موجودات را در لوازم آرایشی بکار می‌برند.

رسم دیگر یونانیان که کمی ‌خوشایند تر از رسوم پیش می‌نمود استفاده از حنا برای رنگ کردن ناخنهای انگشتان دست و پا به همان ترتیبی که ما امروزه ناخنمان را لاک می‌زنیم بود. همچنین از موی بز رنگ شده، ابروی مصنوعی درست می‌کردند و به کمک صمغها و رزینهای طبیعی، به پوست خود می‌چسباندند. با این وجود، رومی‌ها بودند که بسیاری از عادات زیبایی امروزی را بوجود آوردند. با گسترش امپراطوری روم در اروپا، استحمام روزانه در حمامهای عمومی ‌که با گلاب معطر شده بود بسیار رواج یافت. همچنین رومیها به ساختن تیغهایی از برنز صیقل یافته عادت تراشیدن ریش را در بین مردان شایع کردند. زنان و مردان نجیب زاده به استحمام با شیر الاغ ادامه دادند .

مردان نجیب زاده به استحمام با شیر الاغ ادامه دادند تا شیر مورد نیاز برای حمام را داشته باشد. زنان اشراف رومی ‌کاربرد لوازم آرایش طبیعی را با مداد کشیدن به دور چشمانشان، رنگ کردن گونه‌هایشان با خمیرقرمز رنگی که از پوست سوسک درست شده بود و با مالیدن روغنهای معطرو خوشبو به موهایشان در بریتانیا رواج دادند. یکی از جنبه‌های ظاهری آرایش که وقت بسیارزیادی هم می‌گرفت رنگ کردن موها بود. رومیها عادت داشتند که انواع گوناگونی از رنگ موهای طبیعی را بکار بردند که یکی از آنها از آهک زنده و خام معدنی که رنگ طلایی قرمز درخشانی به موهایشان می‌داد، درست می‌شد. با خیساندن پوست گردو در روغن زیتون، روغن گردو درست می‌کردند تا موهایشان به رنگ قهوه ای پر رنگ درمی‌آید و دیگر خاکستری یا سفید نشود. در روم قدیم، موی بلوند و بور را نماد بدی می‌دانستند. اما با ورود دختران برده اسکاندیناوی، زنان اشراف شروع به رنگ کردن موهای سیاه خود به رنگهای روشنتر و بلوند کردند و برای این کار از دم کرده غلیظ گل و میوه درخت زعفران استفاده می‌کردند. اکلیل کوهی میوه درخت سرو کوهی – اژس اردج مواد اصلی داروهای تقویتی مو بودند که جلو ریزش مو را می‌گرفتند و گلهای زعفران و موم زنبور نیز برای نرم کردن پوست به کار می‌رفت .بسیاری از این مواد هنوز در لوازم آرایش امروزی وجود دارند و می‌توان آنها را دربسیاری از داروهای خانگی موثر به کاربرد. ماده طبیعی دیگری که خوشبختانه در اثر مرور زمان طرد شد و امروز مورد استفاده قرار نمی‌گیرد عبارت است از فضله کرکودیل که ممکن است باور نکنید، اما ماسک صورت بسیار مشهوری در روم بود.
آرایش زنان در باستان

خانمهای رومی مخلوطی از گچ و سرب را به صورت میزدند تا آن را سفیدتر کنند، همچنین با رنگهای گیاهی گونه ها و لبهایشان را سرخ میکردندو از مخلوط ذرت، شیر و آرد ماسکهایی برای صورت تهیه میکردند که آن را با کره نیز مخلوط مینمودند. رومیها هم مانند یونانیها و مصریها حمام و نظافت را باور داشتند و خانمها در موقع حمام از شیر و شراب استفاده مینومدند. حمامهای رومی معمولا عمومی بود با قسمتهای جداگانه برای خانمها و آقایان. مردان رومی نیز از عطریات و روغن برای خوشبو کردن پوست و نرم نگه داشتن آن بعد از حمام استفاده میکردند. شعرهای یونانی زیادی درباره نظافت، زیبایی مو و پوست و ناخن سروده شده است و نقاشیهای بسیاری بیانگر اهمیت آن است.

آسیاییها، به خصوص چینیها، تاریخچه بسیار دوری در مورد سلامتی دارند و آراستگی را یک هنر به حساب می آورند، مخصوصا بین افرادی که امکان استفاده از لوازم آرایش مختلف و لباسهای متنوع را داشتند. در ژاپن آرایش گیشاها خیره کننده بود و هنوز هم یک هنر باارزش به شمار می آید.

ایرانیان نیز همانگونه که تاریخ و شواهد نشان میدهد،پیرو مد و آراستگی مو و صورت و لباس بودند.

افریقایی هاتحول بزرگی در آرایش مو و طراحی لباسهای مخصوص به وجود آوردند. آنها داروهای بسیاری از گیاهان و مواد اولیه که در اطراف خود داشتند تهیه میکردند. همچنین از رنگهای زیادی برای آرایش صورت خود استفاده میکردند که بعضی از انواع مدل مو و لباس آنها هنوز هم رایج است.

منبع : سایت ایرانویچ

نمونه سوال تاریخ ایران و جهان 2

دانلود سوالات دروس 18و19 تاریخ ایران و جهان 2

کربلا در آینه آمار

نقش آمار در ارايه سيماي روشن‏تر از هر موضوع و حادثه، غيرقابل انكار است؛ ليكن در حادثه كربلا و مسايل قبل و بعد از آن، با توجه به اختلاف نقل‌ها و منابع،
نمي‏توان در بسياري از جهات، آمار دقيق و مورد اتفاق ذكر كرد و آن‏چه نقل شده، گاهي تفاوت‌هاي بسياري با هم دارد. در عين حال بعضي از مطالب آماري، حادثه كربلا را گوياتر مي‏سازد.

به همين دليل به ذكر نمونه‏هايي از ارقام و آمار اين واقعه جاويدان مي‏پردازيم:

مدت قيام امام حسين(عليه السلام)از روز امتناع از بيعت با يزيد تا روز عاشورا 175 روز طول كشيد: 12 روز در مدينه، 4 ماه و 10 روز در مكه،

23
روز بين راه مكه تا كربلا و 8 روز در كربلا (2 تا 10 محرم).

منزلهايي كه بين مكه تا كوفه بود و امام حسين(عليه السلام)آنها را پيمود تا به كربلا رسيد 18 منزل بود (معجم‏البلدان).
فاصله منزلها با هم سه فرسخ و گاهي پنج فرسخ بود.

منزلهاي ميان كوفه تا شام 14 منزل بود كه اهل‏بيت را در حال اسارت از آنها عبور دادند.

نامه‏هايي كه از كوفه به امام حسين(عليه السلام)در مكه رسيده و او را دعوت به آمدن كرده بودند 12000 نامه بود (طبق نقل شيخ مفيد).

بيعت‏كنندگان با مسلم بن عقيل در كوفه 18000 نفر يا 25000 نفر و يا 40000 نفر گفته شده است.

شهداي كربلا از اولاد ابي‏طالب كه نامشان در زيارت «ناحيه مقدسه» آمده است 17 نفر، شهداي كربلا از اولاد ابي‏طالب كه نامشان در زيارت ناحيه

نيامده است 13 نفر، سه نفر هم كودك از بني‏هاشم شهيد شدند، جمعاً 33 نفر. اين افراد به شرح ذيل‏اند:

امام حسين(عليه السلام))، اولاد امام حسين(عليه السلام)3 نفر، اولاد علي(عليه السلام) 9نفر،اولاد امام حسن(عليه السلام)4 نفر،

اولاد عقيل 12 نفر، اولاد جعفر 4 نفر.

غير از امام حسين(عليه السلام)و بني‏هاشم، شهدايي كه نامشان در زيارت ناحيه مقدسه و برخي منابع ديگر آمده 82 نفرند.

غير از آنان، نام 29 نفر ديگر در منابع متأخر آمده است.

جمع شهداي كوفه از ياران امام 138 نفر هستند. تعداد 14 نفر از جمع اين جناح حسيني، غلام بوده‏اند.

شهدايي كه سرهايشان بين قبايل تقسيم شده و از كربلا به كوفه برده شدند 78 نفر بودند. تقسيم سرها به اين صورت بود:

قيس بن اشعث، رئيس بني‏ كنده 13 سر، شمر رئيس هوازن 12 سر، قبيله بني‏تميم 17 سر، قبيله بني‏اسد 16سر، قبيله مذحج 6 سر،

افراد متفرقه از قبايل ديگر 13 سر.

پس از شهادت امام حسين(عليه السلام)33 زخم نيزه و 34 ضربه شمشير، غير از زخمهاي تير بر بدن آن حضرت بود.

شركت كنندگان در اسب تاختن بر بدن امام حسين 10 نفر حرام زاده بودند.

سپاهيان كوفه 33 هزار نفر بودند كه به جنگ امام حسين(عليه السلام)آمدند. تعداد آن سپاهيان در ابتدا 22 هزار بودند كه به اين صورت آمدند:

عمرسعد با 6000 نفر، سنان با 4000 نفر، عروه بن قيس با 4000 نفر، شمر با 4000 نفر، شيث بن ربعي با 4000 نفر، آن‏چه بعداً اضافه شدند:

يزيد بن ركاب كلبي با 2000 نفر، حصين بن نمير با 4000 نفر، مازني با 3000 و نصر مازني با 2000 نفر.

سيدالشهداء روز عاشورا براي 10 نفر مرثيه خواند و در شهادتشان سخناني فرمود و آنان را دعا، يا دشمنان آنان را نفرين كرد. اينان عبارتند از: علي‏اكبر، عباس،
قاسم، عبدالله بن حسن، عبدالله طفل شيرخوار، مسلم بن عوسجه، حبيب بن مظاهر، حربن يزيد رياحي، زهير بن قين و جون. و در شهادت دو نفر بر آنان درود و رحمت فرستاد: مسلم و هاني.

امام حسين(عليه السلام)بر بالين 7 نفر از شهدا پياده رفت: مسلم بن عوسجه، حر، واضح رومي، جون، عباس، علي‏اكبر، قاسم.

سر سه شهيد را روز عاشورا به جانب امام حسين(عليه السلام)انداختند: عبدالله بن عمير كلبي، عمرو بن جناده، ابن ابي شبيب شاكري.

سه نفر را روز عاشورا قطعه قطعه كردند: علي‏اكبر، عباس، عبدالرحمن بن عمير.

5 كودك نابالغ در كربلا شهيد شدند: عبدالله طفل شيرخوار امام حسين، عبدالله بن حسن، محمد بن ابي سعيد بن عقيل، قاسم بن حسن، عمرو بن جناده انصاري.

5 نفر از شهداي كربلا از اصحاب رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم)بودند: انس بن حرث كاهلي، مسلم بن عوسجه، هاني بن عروه، حبيب بن مظاهر،
عبدالله بن بقطر عميري.

در ركاب سيدالشهداء تعداد 15 غلام شهيد شدند: نصر و سعد (از غلامان علي(عليه السلام)) ، منحج (غلام امام مجتبي(عليه السلام)))، اسلم و قارب (غلامان امام حسين(عليه السلام))) حرث غلام حمزه، جون غلام ابوذر، رافع غلام مسلم ازدي، سعد غلام عمر صيداوي، سالم غلام بني‏المدينه، سالم غلام عبدي، شوذب غلام شاكر، شيب غلام حرث جابري، واضح غلام حرث سلماني. اين 14 نفر در كربلا شهيد شدند. سلمان غلام امام حسين(عليه السلام)را نيز آن حضرت به بصره فرستاد و آنجا شهيدشد.

2 نفر از ياران امام حسين(عليه السلام)روز عاشورا اسير و شهيد شدند: سوار بن منعم و موقع بن ثمامه صيداوي.

4 نفر از ياران امام در كربلا پس از شهادت آن حضرت به شهادت رسيدند: سعد بن حرث و برادرش ابوالحتوف، سويد بن ابي مطاع كه مجروح بوده و محمد بن ابي سعيد بن عقيل.

7 نفر در حضور پدرشان شهيد شدند: علي‏اكبر، عبدالله بن حسين، عمرو بن جناده، عبدالله بن يزيد، مجمع بن عائذ، عبدالرحمن بن مسعود.

5 نفر زن از خيام حسيني به طرف دشمن بيرون آمده و حمله يا اعتراض كردند:

كنيز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبدالله كلبي، مادر عبدالله كلبي، زينب كبري، مادر عمرو بن جناده.زني كه در كربلا شهيد شد

مادر وهب (همسر عبدالله بن عمير كلبي) بود.زناني كه در كربلا بودند: زينب، ام‏كلثوم، فاطمه، صفيه، رقيه، ام‏هاني.

میدان توپخانه

ميدان توپخانه از وسيع ترين ميدانهاي تهران قديم محسوب مي شد اين ميدان در زمان ناصرالدين شاه احداث شد و حصاري از دو طبقه ساختمان طاق ضربي به دورش كشيده شد و توپچي ها و توپهاي آنان در آن، جا داده شدند.

در چهار گوشه اين ميدان در طول زمان ساختمانهاي مختلفي بنا گرديد كه در جاي خود از مهم ترين تاسيسات مملكتي محسوب مي شد.

ابتدا بناي يكنواخت منظمش خراب شده سمت غربش ساختمان نظميه و در طرف شرقش بناي بانك شاهنشاهي برپا گرديد و سپس شمالش اداره بلديه ساخته شد و پس از آن در جنوبش اداره بي سيم بنا شد و مجددا نظميه تغيير شكل گرفته ظاهرش تجديد بنا گرديد و در ضلع جنوب غربي اش اداره عبور و مرور (راهنمايي و رانندگي) ساخته شده، بانك شاهنشاهي اش تغيير شكل داده شد بناي اولي بنيان كن و جايش ساختمان جديد بانك بازرگاني تاسيس گرديد. ساختمان بي سيم نيز تغيير شكل داده و به جايش ساختمان پست و تلگراف و تلفن تاسيس شد. ساختمان بلديه نيز كه به شهرداري تغيير نام داده بود كلا تخريب گرديد و فعلا به جايش ترمينال اتوبوس راني شركت واحد مستقر است و بناهاي موجود شمالي آن هنوز به علت بناي سابق الذكر شهرداري به پشت شهرداري موسوم است. همچنين وسط اين ميدان بارهاي شكل عوض كرده زمينش پائين و بالا شده، درختانش تبديل به چمن و حوضش از يك آبگير تغيير يافته بيش از يك متر و نيم از حوض اول بالاتر آمده است.

خيابانهاي متعددي به اين ميدان وصل مي شد كه هر خيابان با دروازه اي به ميدان منتهي مي گرديد. خيابان چراغ برق (اميركبير)، خيابان لاله زار، خيابان علاءالدوله (فردوسي)، خيابان باغشاه (سپه)، خبابان باب همايون و خيابان ناصري (ناصرخسرو) از جمله آن خيابانها هستند.

 عمارت بانك شاهنشاهي و خيابان چراغ برق

ملکه‌ مبارز دربار قاجار

يکي از زنان بزرگي که درتاريخ معاصر ايران، نقش بزرگي در حفظ عظمت ايران داشت، کسي جز همسر ناصرالدين شاه قاجار نبود. انيس‌الدوله، سوگلي دربار ناصرالدين شاه يک روستازاده بود. او دردربار، توسط ملاباجي‌هاي اندروني با سوادشد. به دليل لياقت و کفايت و کارداني مورد توجه شاه قرار گرفت.

کم‌کم، انيس‌الدوله به مقام و منزلت ممتازي در بين زنان عقدي شاه دست يافت. ملکه‌ قدرتمند ايران، منافع ملت خود و اطاعت از مرجعيت ديني را مقدم بر منافع کوتاه مدت دربار مي‌ديد. انيس‌الدوله به بانويي مبارز تبديل شد. او ارتباط مستقيمي با ناصرالدين شاه داشت و همين نزديکي‌اش با شاه، نقش او را در امور سياسي پررنگ کرد. انيس‌الدوله اولين زن حرمخانه‌ي ناصرالدين شاه بود که لقب ملکه گرفت. او مبارزه‌ خود را از درون قصر شروع کرد. هدايت مبارزه از طرف او، بسيار قوي بود. وقتي فرمان جهاد ميرزاي شيرازي و حکم تحريم تنباکو از سوي او منتشر شد، توسط انيس‌الدوله اين فرمان جهاد به تمام لايه‌هاي زيرين و پنهاني قصر نفوذ کرد.

در اندروني انيس‌الدوله، قليان‌ها جمع شد. با ديدن اين وضع، شاه علت را پرسيد. انيس‌الدوله گفت: همان کسي که مرا به تو حلال کرده، از امروز قليان را حرام کرده ‌است. اين عمل، نشانگر اطاعت انيس‌الدوله از مرجعيت ديني است. انيس‌الدوله حمايت زيادي از فتواي مرجع تشيع داشت. حمايت او از حکم تحريم ميرزاي شيرازي به دنبال مبارزان مردمي، به لغو امتياز انجاميد.

ميرزا حسين‌خان سپهسالار، امتياز رويتر را به انگليسي‌ها داد. اين امتياز با مخالفت شديد روحانيون مواجه شد. امتياز رويتر از طرف مجتهدان زمان، آيت‌اله حاج ملاعلي‌ کني و سيد صالح عرب حرام اعلام شد. حاج ملاعلي ‌کني نامه‌اي به ناصرالدين شاه نوشت. او در آن نامه خواست که شاه امتياز را لغو کند و دستور عزل ميرزاحسين‌خان سپهسالار را نيز بدهد. انيس‌الدوله را از عاملان برکناري ميرزا حسين‌خان سپهسالار مي‌دانند. او با سازماندهي نمودن مخالفان سپهسالار، حکم آيت‌الله کني را به ثمر نشاند.

انيس‌الدوله با اينکار، داغ بردل انگليسي‌ها گذاشت که تا نيم‌ قرن بعد، هنوز هم تازه بود. انگلستان نيم‌قرن بعد با اجراي سياست استعماري کشف حجاب، سعي کرد نطفه‌ رويدادهاي زنان بزرگي مانند انيس‌الدوله را خشک کند. به اين اميد که ديگر اين گونه مبارزات تکرار نشوند. هيچ‌گاه نمي‌توان نقش بزرگ او را در حفظ عظمت ايران از ياد برد.

بهلول و دیوانگان

بهلول راگفتنددیوانگان جهان را بشمار.گفت آن خود از شماره بیرون است اما اگر بگویی که عاقلان را بشمار

 ایشان معدودی بیش نیستند .