تجربه(طنز)
یه روز يه آقايي نشسته بود وروزنامه مي خوند كه يهو زنش با ماهي تابه مي كوبه تو
سرش.
مرده ميگه: براي چي اين كارو كردي؟
زنش جواب ميده: به خاطر اين زدمت كه تو جيب شلوارت يه كاغذ پيدا كردم كه توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...
مرده ميگه: وقتي هفته پيش براي تماشاي مسابقه اسب دواني رفته بودم اسبي كه روش شرط بندي كردم اسمش سامانتا بود.
زنش معذرت خواهي می کنه و میره به کاراي خونه برسه.
.
نتیجه اخلاقی1 : خانمها همیشه زود قضاوت می کنند
.
سه روز بعدش مرده داشته تلويزيون تماشا مي كرده كه زنش اين بار با يه قابلمه ي بزرگ دوباره مي كوبه تو سرش بيچاره مرده وقتي به خودش مياد مي پرسه: چرا منو زدي؟
زنش جواب ميده: آخه اسبت زنگ زده بود!
.
.
.
مرده ميگه: براي چي اين كارو كردي؟
زنش جواب ميده: به خاطر اين زدمت كه تو جيب شلوارت يه كاغذ پيدا كردم كه توش اسم سامانتا نوشته شده بود ...
مرده ميگه: وقتي هفته پيش براي تماشاي مسابقه اسب دواني رفته بودم اسبي كه روش شرط بندي كردم اسمش سامانتا بود.
زنش معذرت خواهي می کنه و میره به کاراي خونه برسه.
.
نتیجه اخلاقی1 : خانمها همیشه زود قضاوت می کنند
.
سه روز بعدش مرده داشته تلويزيون تماشا مي كرده كه زنش اين بار با يه قابلمه ي بزرگ دوباره مي كوبه تو سرش بيچاره مرده وقتي به خودش مياد مي پرسه: چرا منو زدي؟
زنش جواب ميده: آخه اسبت زنگ زده بود!
.
.
.
نتیجه اخلاقی 2: خانمها همیشه درست حدس میزنند!
+ نوشته شده در جمعه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 22:59 توسط صادق ال ابراهیم
|
سلام