شهرى در خوزستان كه قصبه خوره سرّق است و آن را «دورق الفرس»  نيز گويند. مسعر پسر مهلهل در رساله خود (سفرنامه) گويد: چون از رامهرمز به دورق مى‏رويم بر چندين آتشكده مى‏گذريم كه ساختمانهاى شگفت انگيز و معدن‏هاى گوناگون پيرامون آن است. در «دورق» آثار باستانى از قباد پسر دارا بر جا مانده و در آنجا شكارگاهها هست ولى مردم از رفتن به آنجا پرهيز دارند.

 و مى‏گويند: آن سرزمين طلسم شده است. كه مادر قباد آنجا را طلسم كرده زيرا قباد بسيار شيفته شكار بود و از كار كشور باز مى‏ماند پس مادرش اين طلسم را ساخت تا او از شكار در آنجا پرهيز نمايد. در آنجا پشه‏هاى كشنده هست كه كسى از آنجا جان به سلامت به در نمى‏برد. در آنجا گوگرد زرد دريايى هست كه چشمه‏هاى آن همه شب روان است. و اين گوگرد در جايى ديگر يافت نمى‏شود. و اگر آن را به جاى ديگر برند روشنايى نمى‏دهد. و اگر آتش را از بيرون دورق به اينجا آورند آنچه كبريت آنجا باشد مى‏سوزاند. امّا آتش خود دورق اين گوگرد را نمى‏سوزاند و اين شگفت است. هنوز دليل آن شناخته نشده است.

مردم آنجا گذشت بسيار دارند كه در شهرهاى ديگر نيست